الان دقیقا چه احساسی داری؟

الان دقیقا چه احساسی داری؟
t الان دقیقا چه احساسی داری؟

سلام به همه نوجوانان و اعضای خوبمون؛

بعضی وقت ها آدم یک احساساتی داره که خیلی دوست داره با بقیه درمیون بگذاره. گاهی حس شادی یا گاهی غم.

الان؛ همین الان که تو این صفحه هستی چه حسی داری؟ کدوم شماره و شکلک توضیح احساس کنونی شماست؟

اول شماره اش را  بنویس و سپس کمی در موردش و علتش توضیح بده. البته که می تونید در مورد درد دل ها و احساسات بقیه نظر بدید و در شادی اش شریک و یا در غمش دلداریش دهید.

 

 

t الان دقیقا چه احساسی داری؟
4.2/5 - (22 امتیاز)
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
من تشکر ویژه می کنم از ...

‫432 نظر ارسال شده در “الان دقیقا چه احساسی داری؟

  1. فاطمه :

    ۳ و ۷ آخه چرا زندگی باید اینقدر مزخرف باشه؟ حالم داره از خودم به هم میخوره به خاطر اعتماد به نفس ضعیفم
    ینی کسی دوستم داره تو این دنیا؟ مطمئنم اگه از ۸ میلیارد آدم بخوام حساب کنم ۵ میلیارد باهام دشمنن ۲ میلیارد کاری باهام ندارن ۸۰۰ میلیون تو روم باهام مهربونن و ۲۰۰ میلیون شاید مهربون باشن که متاسفانه شاید در طول زندگی کوچیکم به ۴ نفر از اون ۲۰۰ میلیون بر بخورم

  2. من :

    من غم
    همکلاسیم تو کلاس اذیت میکنه چرت میگه نمیزاره درس بخونیم اه
    ی روز من نبودم رفته به تیچر گفته فلانی از تو بدش میاد تکلیف زیاد میگی
    چیکارش کنم؟

  3. professor :

    فقط ۲
    چون کلا امروز روز دیگری و اینده در انتظار من است
    میخوام امروزم مثل بقیه به خوبی تموم کنم
    فقط یک دفه امروز ینیی ۳ شهریور ۹۵ رو میگزرونم

  4. Venza :

    شاید ۵ عصبانیت باشه ولی وقتی من با جدیت رو هدفم و راهای رسیدن بهش تمرکز میکنم اینجوری میشم …
    شدیدا دارم برای قبولی تو تهران واسه کنکور ۹۵ تلاش میکنم … روزی ۵ ساعت ، شروع تابستون …
    موفق باشید دوستان

  5. negarbanoo :

    یک…
    نمیدونم خوشحالم یا ناراحت!
    توی مسابقه شماره ۵ شرکت کرده بودم و اسمم هم جز کسانی بود که پاسخ درست داده بودن ولی نوشته شده بود که این مسابقه فقط یک برنده داره و من دل توی دلم نیست که بفهمم اون یه نفر کیه…
    هرچند مطمئنم من انقدر خوش شانس نیستم که صدهزار تومن جایزه بگیرم.

  6. یسنا :

    ۲ . چون امروز فهمیدم امتحانات علوم و فارسی و املا و انشا نوبت اول رو ۲۰ گرفتم . البته فارسی رو که ۲۰/۵ گرفتم خخخخخخخخخخخ…

  7. یه سمپادی.؟!؟!؟! :

    ۷ چون فردا امتحان دارم و هنوز نه ریاضی،نه زیست و ن اجتماعی خوندم در ضمن اوروز امتحان ریاضی رو دادن در واقع بدترین نمرمو دادن………..

  8. kimia1378 :

    ۳و ۵ و ۷ چون الان در مرحله ی کلافه بودن هستم معلممون گفته دست سازه برای ریاضی درست کنید و من هنوز اندر خم یک کوچه ام نمی دونم چی درست کنم

  9. marziye.nazari :

    ۷چون دیشب فهمیدم که یکی از مهم ترین پوشهه های سیستمم پاک شده
    پوشه ای که برای جمع آوری فیلماش کلی زحمت کشیده بودم.اونا مثل بچه هام میموندن.

  10. sasana :

    ۷

    خوابم میادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  11. Elham :

    سلام عزیزان.من منتظرجواب امتحان زبانم هستم.هروقت میخوام برم توسایت که نمره روببینم حسابی قیافم ترسناک میشه…..التماس دعا….

  12. یگانه :

    یک احساس دیگرم احساس دارم که که تو خانمان یک چیزی که همش شب می شه تکان می خوره بعدش یک دفعه رد می شه از کنارم منم خیلی می ترسم فکر کنم حتما ردح پدر بزرگ خدا بیمرزم من ۶ و ۳ 🙁

  13. maryam :

    ۳
    خدا جونمی نمیگم ناشکری بشه ها نه!
    دیگه ظرفیت ندارم…
    دو سال عذاب بس نیست اخه؟
    روز خوش رو بدون مشکل دینی من کی میبینم؟بازم شکرت.

  14. samie :

    خیلی حس بدی دارم و تو وضعیت بدی قرار گرفتم . فکر میکنم یکی از درون داره قلبم رو فشار میده . حالا …
    شنیدی میگن هر کی بدبخت تره خدا بیشتر دوسش داره

  15. آندیا :

    ۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳
    تابستون خدابیامرزتت ولی تابستون من قبلا تموم شده بود
    بچه ها فردا دوشنبه آخرین روزه همه بگید:تابستون خدابیامرزتت

  16. یسنا :

    ۲
    واقعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــااااااااااااااااااااااااااااااااااا شــــــــــــــــــــــــــــــاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادم!!!!!!!

  17. zahra :

    اول ۲
    چون امروز توی مدرسه یه مسئله ی ریاضی بلد بودم که هیشکی بلد نبود:)
    ولی فعلا ۹و۳ قاطی
    اخه مامانم میگه با لپتاپت برو تو سایتای مفید
    البته راستم میگه ولی بدیش اینه که همه فکر میکنن کسایی که مث من میرن مدارس تیزهوشان باید فقط درس بخوننننن……….
    مامانم خودش موافقه که باید تفریح کنم ولی معلمام….نه!!!
    کلا الان تو حال و هوای ۲ ام چون اومدم تو این سایت و تازه عضو شدمو عاشقش شدم

  18. فاطمه سادات :

    ۳ چون از یه طرف تابستون بدون هیچ سود و دستاوردی تموم شد از طرف دیگه دلم میخواد مدرسه ها باز بشه و دوستام و معلمم رو ببینم واییییییییییییی لامصب این شهریور چقدر بد میگذره
    .
    .
    ۵ چون از دست تموم دوستام عصبانی ام زورشون میاد حتی برام یه پیام خشک و خالی بفرستند
    .
    .
    ۲ چون تصمیم گرفتم ناشکری نکنم و زندگی رو برای خودم شادتر کنم و به تقدیر خدا راضی باشم حتما حتما حتما به صلاحمه هرچی پیش میاد

  19. doni :

    ۶.فکرکن یه بچه شش ساله بهت بگه.دوووووووووووونی میدونی،کفشت خیلی بچگانه ست!
    یعنی خاااااااااااااااااااااک برسرمن!

  20. حسین :

    منم مثل شمام 🙁
    چرا انقدر تابستون زود گذشت !
    من نمیخوام …
    حالم خیلی بده
    هیچ کدوم از کار هایی که میخواستم رو نکردم 🙁  🙁

  21. zahraakbari80 :

    ۳ 🙁 
    چون احساس میکنم از تابستونم اون طوری که باید استفاده نکردم …
    و حالا هم چون تو فرزانگان درس میخونم باید از اواسط شهریور دوباره برم مدرسه در حالی که هنوز من از تابستونم استفاده نکردم ……

  22. اندیا :

    ۵ از دست بابام با این کاراش
    درضمن هلیا خانم جوجت خوب کاری کرد فرار کرد مگه اسیری اوردی که می خوای تا اخر عمر تو قفس نگهش داشتی دختره بد

  23. sonho :

    ۳-چون دلم واسه دوستام تنگ شده . نگین -نجلا- زهرا- سارا-سرور -دوستان خوبم بی صبرانه منتظر دیدنتون هستم مهر ماه که مدرسه ها شروع میشه یا زود تر میبینمتون.

  24. nojavanha.com :

    کاربر گرامی “ریحانه”
    شما می توانید آثار خود را در شبکۀ اجتماعی نوجوان ها پلاس منتشر کنید. برای این کار کافی است در شبکه عضو شوید.
    همچنین برای انتشار آثارتان در سایت نوجوان ها می توانید از صفحۀ اول، سمت چپ، بخش سخن سردبیر را مطالعه نمایید و یا آثار خود را به همراه درخواست انتشار آن در سایت به ایمیل headeditor@nojavanha.com  ارسال نمایید تا پس از تأیید منتشر گردد.
    نشریه اینترنتی نوجوان ها

  25. ریحانه :

    ۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶
    چون نمی دونم آثارمو چه جوری توی سایت بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  26. فاطمه شوکتی :

    ۳ 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁 🙁
    ـــــــــــــــ×××ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×××ـــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــ××××ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ××××ــــــــــــــــــــ
    ـــــــــــــــ×××ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×××ــــــــــــــــــــــ
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ـــــــــــــــ×××××××××××××××××ـــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــ×ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×ـــــــــــــــــــــ
    ـــــــ×ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×ــــــــــــــــــ
    ــــ×ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×ـــــــــــــــ
    ـ×ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×ــــــــــــ

  27. فاطمه شوکتی :

    ۳
    چون ی کتاب خــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی غم انگیزخوندم…….ووی!کاش نمیخوندم!همون آن شرلی بود!اونم فصل آخر………………. 🙁

  28. فاطمه شوکتی :

    میدونستم گلم!فقط میخواستم یادآوری کنم و۱کم مزه بپاشم!
    خودم میدونم چه آجی های ناناژ و بامعرفتی دارم! 😉

  29. Haniyeh :

    من دقیقا الان شکل شماره ی هفتم.ازامتحان زیست برگشتم دیگه مغزم کارنمی کنه.

    واقعابعضی معلما امتحان نمی گیرن که،انتقام می گیرن.عوضش ماهم جوابایی میدیم که اونا توعمرشون ندیدن.

  30. dorsa :

    بی تفاوت باش…
    به جهنم !
    مگر دریا مُرد از بی بارانی ؟!
    .
    .
    .
    کـــــــــــم بــاش
    از کم بودنت نتــــــــرس
    اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه،
    همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .
    .
    .
    .
    دنیای عجیبی شده است . . .
    برای دروغ هایمان ،
    خدا را قسم میخوریم ،
    و به حرف راست که میرسیم ؛
    می شود جان ِ تــو…
    .
    .
    .
    مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !
    نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …
    و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!
    .
    .
    .
    دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…
    نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…
    برای اینکه نگذارم آنها بیایند…
    .
    .
    .
    حق با کشیش ها بود گالیله! زمین آنقدرها هم گرد نیست…
    هر کس میرود دیگر باز نمیگردد…
    .
    .
    .
    هیچ انتظاری از کسی ندارم!
    و این نشان دهنده قدرت من نیست!
    مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است…
    .
    .
    .
    روزانه هزاران انسان
    به دنیا می آیند …
    اما نسل انسانیت
    در حال انقراض است … !
    .
    .
    .
    زندگـــــــی همیشـــه در جریانه، ولی مشـــــــکل اینجاست :
    کـــه مـــا رو در جـــــریان نمیــــــذاره . . .
    .
    .
    .
    همینــــکه آرزوهایــــم را خــــاک کــــردم
    به آرامش رسیـــدم
    چــــه ســــاده بود خوشبختــــی…
    .
    .
    .
    خـدایـا عـقیده هـایم را … از عـقده هـایم مـصون بـدار…
    .
    .
    .
    آشنا هایم ;
    غریبه هایی هستند ،
    که تنها اسمشان را میدانم …
    .
    .
    .
    چه طور است که مردم حرف زدن با دهن پُر را بی ادبی می دانند
    ولی حرف زدن با کلّۀ خالی را عادی تلقی می کنند…
    .
    .
    .
    هیچ وقت خودت رو ۱۰۰% خرج کسی نکن ؛
    که تا ۱۰ بیشتر بلد نیست بشمره … !!!
    .
    .
    .
    ساده” که باشی زود “حل” میشوی میروند سر وقت “مساله” بعدی !
    .
    .
    .
    من به عکس تو دست میکشم . . .
    تو بـه عکس من . . .
    دست میکشی از من . . .
    .
    .
    .
    فاصــــله تان را با آدم هـــا رعــــایت کنــــید
    آدم ها یــهو می زنن روی ترمــــز
    و اون وقت شمــــا مقصـــــری !!
    .
    .
    .
    هی روزگــــــــــــــــار !!!
    چراغت که روشنـــــــه . . .
    ولی نمیدونم چرا صدات همش قطع و وصل می‌شــــــــه !!!
    .
    .
    .
    قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان …
    زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی :
    جبــــــران مـــــی کـنم …
    .
    .
    .
    گاهی گــذشــت میکنم ..
    گاهی گـذر ..
    و کاش ..
    بدانی فرق این دو را ..
    .
    .
    .
    ســـر سوزنــــی اگـــر مـــرا مـــیخواست…..
    زمــــــــین و زمـان را بــه هم میـــــــدوخـــتم!
    .
    .
    .
    آدم ها زود پشیمان میشوند… !
    گاهی از گفته هایشان، گاهی از نگفته هایشان…
    گاهی از گفتن نگفتنی هایشان…
    و گاهــــــــــــــــی هم از نگفتن گفتنی هایشـــــــان…
    .
    .
    .
    مقصد …
    مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست …
    دنیای ِ آدم بزرگ ها …
    فقط جادّه دارد …!
    .
    .
    .
    میگرن
    دلیل سردرد هایم نیستـــــ
    از خوردن فکرهای مسموم
    مغزم دلپیچه گرفته است . . .
    .
    .
    .
    ای کاش یاد میگرفتم اگر در رابطه ای حرمتم زیر سوال رفت
    برای همیشه با آن رابطه خداحافظی کنم
    و به طور احمقانه ای منتظر معجزه نباشم . . .
    .
    .
    .
    نمی دانم اگر روزی کوچه علی چپ ،
    مشمول طرح ترمیم بافت فرسوده شود ،
    وقتی من و تو پس از مدت ها ؛
    یکدیگر را بر حسب اتفاق ببینیم !
    چه خاکی بر سر خواهیم کرد . . . ؟!
    .
    .
    .
    خدایا…!
    اندکی نفهمی عطا کن
    که راحت زندگی کنیم!
    مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم…!
    .
    .
    .
    بعضی وقت ها دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین اشکامو پاک کنه !
    دستمو بگیره بگه : آدما اذیتت می کنن .؟!
    بیا بریم پیش خودم . . .
    .
    .
    .
    گاهـے ڪـلام در وصـفــ واقعیـتــِ مـا ڪـم مـےآورد
    ناچـ ــارایـن ســہ نقـطــہ …و دیگـ ـر هیــچ !
    .
    .
    .
    زبان مشترکی داریم
    با این همه
    یکدیگر را نمی فهمیم
    ما باید
    مثل غارنشین ها
    تنها به علامت دست های مان
    اکتفا می کردیم
    آن وقت شاید هیچ سوء تفاهمی
    میانمان جدایی نمی انداخت
    .
    .
    .
    مرا دوست داشته باش
    امــــــا؛ تجربه ام نکن . . .
    برای آموختن، ابزار مناسبی نیســـــتم
    .
    .
    .
    تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
    ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
    انـدازه مـی گـیـری !
    حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
    مقـایـسـه مـی کـنـی !
    و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
    کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
    که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
    به قـدر یـک ذره ،
    یک ثانیه حتی !
    درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
    و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم…!

    همین که فهمید غـــــــــــم دارم آتش گرفت . . .به خودت نگیر رفیق !!!!!سیـــــــــــــ ــگارم را گفتم
    …هر جا که می بینم نوشته است :” خواستن توانستن است ”آتش می گیرم !یعنی او نخواست که نشد ؟!…دلم میخواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی ، مکث کنی !…حرارت لازم نیست ، گاهی از سردی نگاهت میتوان آتش گرفت…چه رسم جالبی است !!!محبتت را میگذارند پای احتیاجت …صداقتت را میگذارند پای سادگیت …سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …و وفاداریت را پای بی کسیت …و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!…آدمها آنقدر زود عوض می شوند …آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازیو ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است ……زیاد خوب نباش …زیاد دم دست هم نباش …زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …زیاد که باشی ، زیادی می شوی ….
    ..دوست داشتن کسی که شما رو دوست ندارهمثل بغل کردن کاکتوس می مونه …هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی ……بنـــد دلـــم رابه بند کفـــش هایت گـــره زده بودمکه هر جـــا رفتـیدلــم را با خود ببریغــــافل از اینکهتو پـــا برهنـــه می رویو بی خبــــر……می دانی..؟آدم های ِ ساده..ساده هم عاشق می شوند..ساده صبوری می کنند..ساده عشق می وَرزَند..ساده می مانند..اما سَخت دِل می کنند..آن وقت که دل ِ می کنند..جان می دَهند..سخت میشکنند..سخت فراموش میکنند..آدم های ِ ساده……..عمریست نشسته امپای لرز خربزه هاییکه هیچوقت یادم نمی آیدکی؟!خوردمشان……در فنجان خالی میشومشبیه عابران خستهمرا قورت میدهی و منراه قلبت را پیش میگیرمدر قهوه ای کهبه رگهایت جاری است!…وقتی از درد به خود می پیچیدمهمسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر می دهی…و سالهاست من هنــــــــوزرقاص پردرد خیابانهایم……گاهی وسط یک فکرگاهی وسط یک خیابانسردت می کنندداغت می کنندرگ خوابت را بلدندزمینت می زنند……حکایت ما آدم ها …حکایت کفشاییه که …اگه جفت نباشند …هر کدومشون …هر چقدر شیک باشند …هر چقدر هم نو باشندتا همیشه …لنگه به لنگه اند …کاش …خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …جفت هر کس رو باهاش می آفرید …تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند……بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد…وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند…….سکوتـــــــــــــ …و دیگر هیچ نمی گویم …!که این بزرگترین اعتراض دل من استـــــــــ ـبه تو …سکوت را دوستـــــــــ دارمبه خاطر ابهت بی پایانشـــــــ …..

    برای تو درسا جون

  31. فهیمه :

    الان حسم اینه که کارم خیلی بچه گانس که تو اتاق نشستم درو به رو خودم بستم دختر به این گندگی نشستم تویه یه سایت حسمو می نویسم تا تخلیه شم یوخدم به این فکر می کنم چقدر بدبختم که برا تخلیه روانیم میام فضا مجازی سایتایه ناشناس به هر حال مادرم کلی با مشایعته خواهرم همه جا آبرومو بردن کلی جلو اونایی که سرمو بالا می گرفتم ضایه شدم دارم دق می کنم حس می کنم خیلی بی کسم
    ینی این حقه طبیعیه من نیس که با چن تا آدم که هوشبهره طبیعی داشته باشن زندگی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اشک اشک اشک اشک اشک

  32. عاشق ویولن :

    ههههههههههههووووووووووووووووورررررررررررراااااااااااااااااااااا ررررففففففففففتتتتتتتتتتتت
    من زهرا ولی پورم.

  33. نشریه اینترنتی نوجوان ها :

    کاربر گرامی “لیلا”
    اصولا حس تنفر بسیار بد است. سعی کن این خصلت منفی را از وجودت دور کنی. قربانی این احساس خودت هستی و نه کس دیگر. با این احساس فقط رنج می کشی و از درون متلاشی می شوی و شخصیت انسانی – اجتماعی خود را از دست می دهی و به دام کینه و انتقام می افتی. پس بهتر است واقع بین و مثبت اندیش باشی و از هر کس به اندازۀ فهم و شعورش انتظار داشته باشی. در این صورت احساس خوبی پیدا می کنی و زندگیت شیرین و با معنی می شود.

  34. لیلا :

    ۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳ از ادمای اطرافم (به جز خانوادم) متنفرم از دید بسته ومخ بسته بسته بسته شون.از شهرم هم مممممممممممممممتتتتتتتتتتنننننننففففففففففررررررررررررممممممممم.

  35. فاطمه شوکتی :

    بعدشم،”مهندس کامپیوترزاده”شما که بلدنیستی یه حرفوبکشی؛اینجوری:مــــــــــــــــــــــخــــــــــــــتــــــــــــــرع!هان؟بلدی؟!لقب قشنگ شمارونوشتم! :-> 😀

  36. فاطمه شوکتی :

    سرکار،همچین حرف می زنی که انگاربابات کامپیوتر رواختراع کرده.لطفارواعصاب من راه نرو و”سریعترخوشحالمون کن با۱خدافظی!/دیگه خستم ازحرفای موندگارت…”خب؟همه ی بچه ها منتظر رفتن توهستن “مهندس کامپیوترزاده!” 😀

  37. زهرا ولیپور :

    پدر من هم مهندس کامپیوتر هست.هم معلم کامپیوتر بوده.
    شما هم خیلی زحمت می کشی همه چیز رو بلدید.
    من ۲هستم .چون از دست یه کی تو نشریه راحت شدم.
    فاطمه جان عزیزم کلید اینتو بزنی می ره سر خط گلم.

  38. asalkhanoom :

    در مورد دونستن معنی کامنت باید بگم پدرم مهندس کامپیوتر هست 😀 منم کلا به طور کامل با کامپیوتر هستم و نکاتی رو که تمام عمرم سعی کنید نمی تونید بفهمید فهمیدم!!!!!!!

    😀

    بیا الان تو نمیتونی سر خط !! ساده ترین چیز کامپیوتر اینه
    به طور کل هه هه هه هه

  39. فاطمه شوکتی :

    بــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــه! هم اکنون شکلک ۸و۲برای اینکه یکی ازبچه های مثلا”دل نازک”نشریه رفته! 😀 هورا هورا هورا هورا هورا هورا!

  40. فاطمه شوکتی :

    خــــــــــــــــــــــــــــــــــب!شمابا ادب سرکارحمیدی فر :/ مستقیم حرفتوبزن…یه کلمه ی”ادب نادر”رویادگرفتی وا۳ من دیکشنری شدی؟؟؟من خودم یه پا پرفسورم،اگه کامنتای قبلی روببینی منو”پرفسوریافیلسوف”صِدام میکردن.اصن میدونی کامنت یعنی چی؟؟؟ 😀 من دوست خوبی برای شما نیستم.به سلامت…

  41. asalkhanoom :

    ۳ از تمامی دوستانم ناراحتم با اون ادب نادرشون. قابل توجه بعضی هاااااا

    در ضمن خانوم شوکتی آدم از گذشتش درس میگیره ومن درس گرفتم به هرکسی اعتماد نکنم و باهاش دوست باشم قابل توجه بعضی ها با ادب نادر

  42. فاطمه شوکتی :

    چشم!شمامنونخوردی؛اصن تومیخوای بامن دوست بمونی که همش کامنت های قبلی رو چک میکنی که بهت چیزی نگفته باشم بهت بربخوره وبعدبامن بحث میکنی؟؟؟گــذشــتــه ها گــذشــتــه…اینوبدون عسل خانــــــــــــــــــــــــــــــــوم!

  43. فاطمه شوکتی :

    چی شده درساجون؟چراحالت بده؟رومن حساب کن عسیسم!!!! 😉 * خیلوخب عسل خانوم،من تمومش کردم توشروعش کردی؟؟؟؟؟؟!!چرامیخورری منو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! 😉

  44. Dorsajoon :

    ۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳
    بدجورحالم خرابه..
    کاش یکم درباره این ک کسی رو نبینم و کسی منو دوس نداشته باشه برام پیغام بزارین…خسته شدم
    از ادمای اطرافم متنفرم..مخصوصا اونایی ک میگن عاشقن..
    الان دوس دارم داد بزنم و بعدشم ی عالمه گریه کنم..

  45. هدیه :

    همیشه ۷یا۳
    چون از همکلاسی ها و دوستام دور شدم و به شهر دیگه و مدرسه ی دیگه ای اومدم حالا تو این مدرسه و کلاس همه از کلاس اول ابتدایی با هم بودن و خییییلی باهم صمیمی هستند و من تو این کلاس اضافیم انگاری و بهم توجه نمیکنند من باکسی دوست نیستم و تنهام
    ببخشید سرتون رو درد اوردم

  46. ريحانه :

    ۳
    چون هیچ ربطی به شما نداره
    همش به خودم مربوطه
    دلداری هم نمی خوام چون دوست دارم!@#$%^&*)(
    ددددددددددددددددددددهههههههههههههههههههههههههههه

  47. پرفسور :

    من دوباره شکلک ۲و۷شدم! 😀 شایدبگین بلأخره این دختر چه کارداره میکنه!… خوشحالم چون به جای خودم برگشتم!وخسته شدم چون تمام آهنگها را گوش دادم… :/

  48. Lover Wolf :

    ۵/الان دقیقا دلم میخواد از دست راست و پای چپش بگیرم و بندازمش تو اب دریا…بعد بخاطر اینکه دنیا از وجود بی وجودش پاک کردم با آرامش روبرو رو نگا کنم…
    یه همچین حسی دارم الان…

  49. فاطمه شوکتی :

    از یه نظر شکلک۲-چون تبلتم اومده!؛از یه نظر شکلک۷-چون انقدآهنگmidnight memoriesوstory of my life رو گوش دادم که چشام خسته شده…

  50. tamanna :

    شماره ی ۲
    بچه ها زندگی ارزش غم و گریه و عصبانیت من و تو را نداره زندگی بهم یاد داد:
    ۱-وقتی غمگین باشم که از از گناهی که کردم احساس شرم کنم
    ۲-مردمان روی کره من وتو لیاقت اشک چشمای من و تو ندارن
    پس سعی میکنیم با تمام مشکلات شکلاتیمون لبخند بزنیم حتی زورکی

  51. نشریه اینترنتی نوجوان ها :

    زهرا جان:
    امیدوارم بتونی همیشه روی احساساتت کنترل داشته باشی که هر گز نه تنها از گریه بلکه از خنده زیاد هم نمیری.
    موضوع اختلاف پدرو مادر موضوع مهمیه که تو بهش اشاره کردی و حرفهای زیادی هم در موردش گفت که شاید لازم باشه مقاله¬هایی در این باره کار کنیم و توی سایت بگذاریم. اما پیش از اون لازمه همه بچه¬ها (منظورم همه فرزندان هست) یادشون باشه که در جریان اختلاف والدین هرگز سهمی ندارند و بر این اساس نباید از این بابت دچار هراس و یا عذاب وجدان شوند که شاید حضور آن¬ها موجب این اختلاف بوده و یا این حضور، اختلاف آن¬ها را تشدید کرده است. اگر بتوانی به موضوع اینگونه نگاه کنی، بنابراین می¬توانی حداقل تو در خانواده آرامشت را حفظ کنی. و نتیجه این آرامش این می¬شود که می¬توانی در مواقع لازم کارهای دیگر در خانه را مدیریت کنی تا کمتر به مادر یا پدرت فشار کار و مسئولیت¬های خانه وارد شود.
    هم¬چنین خوبب است یاد بگری که هرگز بین آن¬ها قضاوت نکنی، چون رابطه مادر و پدر از پیچیدگی زیادی برخوردار است و نمی¬توانیم به سادگی بین آن¬ها قضاوتی داشته باشیم. حتی گاهی ممکن است با شنیدن صحبت¬های هر دو طرف هم نتوانیم در مورد اتفاقات بین والدین درست نظر بدهیم. بنابراین اگر در مورد آن¬ها قضوت نکنی و تلاش نکنی که جانب یکی را بیشتر از دیگری بگیری، در این صورت می¬توانی به عنوان یک فرد مستقل و بی¬طرف، مورد اعتماد و تکیه هر دو قرار بگیری و همین اتفاق موجب می¬شود که آن¬ها با دیدن تو احساس بهتری داشته باشند و آرامش را در وجود تو ببینند.
    در ضمن یادت باشه که همه والدین با یکدیگر دارای اختلاف نظر هستند اما همه مانند هم رفتار نمی¬کنند و به همین دلیل اشکال مختلفی از اختلاف والدین وجود دارد. اما همیشه امیدواریم که هم آن¬ها بدانند که بهترین روش برای گفت¬وگو چیست و هم فرزندان یاد بگیرند که در مواقع تعارض و اختلاف نظر والدین بهترین رفتار چیست.

  52. reyhaneh78 :

    فکرمیکنم ۹ باشم
    آخه یکم استرس دارم فردا مرحله اول المپیاد کامپیوتره
    کاش درمورد المپیاد هم مطلب میذاشتین میشه من واستون بفرستم ؟

  53. باران12 :

    من ۲ & 3.چون هر چه میخواهد دل تنگت حذف شد.۲ چون مشکلای دینیم خدا رو شکر حل شده.
    دخترا انشاالله همیشه خوش باشین و به ارزوها تون برسید.
    حسنا جون خدا رو باید شکر کرد.
    عید داره کم کم میرسه.

  54. rahimi_f :

    سلام شماره ۵ چون عصبانی هستم از دست این زندگی…..

    دیگه واقعا خسته شدم لعنت به این زندگی که من دارم .

    میدونی چیه همش به خاطر یه سری مسائل الکیه که مثل خوره(نمیدونم درست نوشتم یا نه !) افتاده به جونم.

    این قدر دلم میخواد همه چی یهو عوض شه.

    خدایا خودت کمکم کن .

    ایشاله هیچ کس هیچ وقت نا امید نشه.

    ببخشید دیگه وقتتون رو گرفتم از سایت بسیار عالی نوجوانها هم بسیار متشکرم.

    خدانگهدار

  55. سارا :

    ۳- واسه اینکه دلم برای یکی خیلی تنگ شده و بدجوری دلم میخواد ببینمش ولی احساس میکنم اون یه همچین حسی نسبت به من نداره 🙁

  56. mahtisa :

    بدنیستم ولی اگه چیز جدیدی نو سایت بیاد بهتر میشم امیدوارم برای بهتر ئشدنم تلاش لازم و بکنید……………..

  57. Bande69 :

    ۱دارم در مورد خودم تحقیق میکنم و به نتایج خوبی رسیدم.این واسم خیلی خوبه.
    فقط یه ذره دچار سردرگمی ام که این ناراحتم کرده پس این دوتا حس همو خنثا کردن و نتیجه اش شکلک ۱ شده.از خدا میخوام بهم کمک کنه تا امروز در مورد خودم بالاخره به یه نتیجه ای برسم و از اینکه اینقدر به هر مساله ای ۱۰۰ برابر ارزش واقعیش بها میدم خلاص شم;-)

  58. keemiya :

    ۶ ,۳ ;کلافممممممممممممم از دست این امتحانا امروز برای اولین بار زود برگه دادم ولی ای کاش نمیدادم
    خوشحالممممممممم هم هستم به خاطر این که بعد از ۱۳ سال برف رو دیدم جاتون واقعا خالی خیلی حال داد

  59. aida :

    ۱ چون دلم خیلی گرفته دلم می خواد برم دم ساحل و فقط همین جور ساعت ها به دریا نگاه کنم و آهنگ گوش بدم !!! حسم را می فهمید ؟!

  60. نگین :

    هنوز سه روز بیش تر از مرگ پسر عمم نگذشته ۲۷ سالش بیش تر نبود ناکام از دنیا رفت تو تصادف مرد با ماشینی ک بعد ۶ ماه تونسته بودد قسطی بخره و کلی هم برا اون ماشین برنامه چیده بوود میخاست بعد ۴ سال مادرش رو ببره مسافرت همه ارزوش این بود ک تشکیل خانواده بده عمرش قد نداد شب یلدا رو ببینه الان خییلی ناراحتم نمیدونم از ناراحتی چی کار کنم بچه ها خواهشا ی فاتحه براش بخونین یا حداقل از خدا بخایین رحمتش کنه ممنون

  61. دخترکوچولو :

    ۳ امروز روز خوبی نداشتم………….
    آخه تجربه ی بدی داشتم که دلم میخواد زودتر فقط به یه تجربه بدل بشه نه یه حس بد…….
    میخوام برا دعا کنید…

  62. my little pony :

    ۷چون فردا مسخره ترین روز جهانه و دوباره هفت چون دندون پزشکی باید برم و تا ساعت ۱۱ کلاسم منم درسامو ننوشتم

    به همین راحتی

  63. PARNIAN :

    BGFGFNBGMJHHHVUKJGJGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGدوئدرلذذدتاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ذاعلعغفلهغفقلغرغفلث۵غ ذغفع ن

  64. mega SPIDER-MAN :

    ۲ چون من همیشه خوشحالم.۷چون همه ی مطالب طنز تون تکراری ! بابا یکم تازشون کنید من تو اینترنت ۲۰۰۰۰۰۰۰تا دیدم اونوقط یکی دوتاشون رومیزارید؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

  65. nefertiti :

    شماره هشت
    چون زنگ تفریح همه بچه ها رو از کلاس بیرون می کنن ولی من بالا می مونم چون شورا هستم .
    و دو به خاطر این که تو آزمون قلم چی رتبه اول تو مدرسه رو آوردم.

  66. ایدا :

    شماره ۲ …………..حالا همه به زندگی بخندید بخندید درو رو غم ببندید بخندید بخندید بسه دیگه نیشتونو ببندید……………

  67. sanaz :

    ۷ بدنم درد میکنه ، خسته ام ، دارم میمیرم و هزار و یک دلیل دیگه + این که ازت متنفرم دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:(

  68. zahra sheikhlu :

    ۶و۷
    چون الان تو ایام محرم همه ی ما ها میریم عزاداری اما معلما هیچ درکی ندارن و نمی فهمن که نباید امتحان بگیرن!!!!!!!!
    و ۱۰ ص تکلیف بگن………….
    ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

  69. زهرا :

    ۹
    همین الآن از مدرسه برگشتم تقریبا ۹ ساعت مدرسه بودم تازه چه کلاسایی زبان فارسی و ادبیات و زبان انگلیسی و جبروفیزیک…

  70. نجمه :

    من ۱ چون الان متعادلم …………………….۲به خاطر عشق من معلم علومم که فردا میبینمش و بازم ۳ واسه تولد نشریه ……….هوووووووو

    من عاشق معلم علومم نمیدونید که چقد دوستش دارم.

  71. محمد امیری :

    سلام.شماره یک چون تولد سایت…………………………شماره سه چون فردا محرمه و این چند روز اعصابم کلا داغونه

  72. زهرا ولی پور :

    شماره ی دو
    .زیرا خوشحالم به خاطر اینکه چنتا از بچه ها تو نشریه آشتی کردن و فردا هم تو مدرسه کلاس گلدوزی داریم.تولد نشریه هست.ولی ناراحت هم هستم چون مدرسم خراب شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *