از وقتی مامانم خودکشی کرد، دیگه شاد نیستم

t از وقتی مامانم خودکشی کرد، دیگه شاد نیستم

پرسش

سلام. من دختری ۱۳ ساله هستم. تو خونه ما همیشه جنگ و دعواست اونم سر چیزای الکی. ۱ ماه پیش مامانم خودکشی کرد. من از اون موقع به بعد عوض شدم. دیگه شاد نیستم. با این که حال مامانم خوبه هر روز سر یه چیزی بحثشون میشه. سعی میکنم خودمو شاد نشون بدم اما وقتی میرم رو تختم برای خواب میشینم زار زار گریه میکنم. همش صحنه خودکشی مامانم و صحنه های بد گذشته میاد جلو چشمام. نمیتونم گذشته رو فراموش کنم. دیگه خسته شدم چیکار کنم؟

پاسخ خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت

دوست خوبم

متاسف هستم که چنین اتفاقات تلخی را تجربه کردی، اما به توانایی تو برای مقابله با این شرایط بسیار امیدوارم چون متوجه شدی که باید کاری انجام دهی و متوجه هستی که برای این منظور به  کمک احتیاج داری.

بنابراین در اولین قدم بهتر است احساس و برداشتت را با فردی که در خانواده موثر است در میان بگذاری.

در نگاه کلی مناسب ترین فرد، مادر یا پدر توست. من اطلاع دقیقی از شرایط آنها ندارم و نمیدانم تا چه حد میتوانند شرایط تو را درک کنند. اما به امتحان آن می ارزد که از مادر یا پدر خود و یا از هر دو بخواهی تا پای حرفهای تو بنشینند. اولا برای این گفت و گو زمان مناسبی انتخاب کن مثلا وقتی که دعوا نکرده اند و ظاهرا شرایط آرام است. سپس به آن ها بگو که شبها چه چیزهایی موجب گریه و زاری تو میشود، از چه چیزهایی وحشت داری و چقدر بابت بحث و دعوای آنها غمگین و مضطرب هستی. در این گفتگو اصلا طوری صحبت نکن که داری آنها را سرزنش میکنی بلکه به گونه ای صحبت کن که نشان دهی به درد دل کردن احتیاج داری و چون نباید حرف خانه را به جای دیگری بگویی با آنها صحبت کرده ای و در نهایت هم بخواه که به تو کمک کنند.  از آنها سوال کن که چطور میتوانند به تو کمک کنند که از این شرایط و غمهای بی پایان رهایی پیدا کنی.

روشن است که یکی از این کارها کم کردن دعواهای آنها مقابل فرزندانشان است و شاید همین گفتگو موجب شود کمی در رفتار خود هم تجدیدنظر کنند. اما اگر از این راه نتیجه ای نگرفتی، بهتر است از یک بزرگتر قابل اعتماد در فامیل کمک بگیری تا یا با میانجی­گری و گفتگو با والدین تو و یا با همراهی کردن خانواده برای ارجاع به مشاور راهی برای کم کردن احساس تو پیدا کنند.

در مجموع یادت باشد که تو سهمی در ایجاد اختلاف بین والدین خود نداری و هرگز نباید خودت را بخشی از منابع ایجاد تنش در خانواده بدانی، بلکه باید به این موضوع فکر کنی که آینده تو در دستان توست، تو راه خودت را داری و بهتر است همه ما یاد بگیریم که چگونه از نقصان های زندگی مادر و پدرمان درس بگیریم که خودمان آنها را تکرار نکنیم.

موفق باشی

t از وقتی مامانم خودکشی کرد، دیگه شاد نیستم
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
واقعا خسته شدم شب و روزم به سختی میگذره اصلا نمیدونم چی کار کنم که زمان زودتر بگذره و ببینم ته این زندگی چی میشه

‫7 نظر ارسال شده در “از وقتی مامانم خودکشی کرد، دیگه شاد نیستم

  1. یه دوست :

    سلام دوست خوبم،من جدیدا با یک قانون خیلی قشنگ مواجه شدم گه فکر کنم میتونه تو رو آروم کنه و احساستو خیلی خوب کنه و اوضاع رو برای تو بهتر کنه. من صمیمانه پیشنهاد میکنم قانون جذب رو یادبگیری.اگه تلگرام داری به کانالای جذب وارد شو و تمریناتشون رو انجام بده،انرژیه فوق العاده ای دریافت میکنی عزیزم.

  2. m.o :

    سلام دوستان منم درست هم سن تو ام من مشکلات زیادی دارم اخه عموم ورشکست شد بعد از اون تموم بدهی هاشو بابام داد بدهی هاش کم نبود ولی عموم همیشه بهمون دروغ می گه می گه تموم بدهی هامو دادم مشکلارو هم حل کردم بعد از اون درو می زنن وقتی درو باز می کنیم میگن عموتو صداکن بهم بدهی داره اینو به کنار وقتی هم میریم خونشون حتی یه سلامم بهمون نمیدن ولی ما بااین مشکلات می جنگیم

  3. فکر کن خواهرتم :

    خواهر گلم …آدما بدنیا میان که با سختی ها دستو پنجه نرم کنن بجنگن و پیروز بشن…من دوسال ازت بزرگ ترم و از بچگی با مشکل رشد شدم اما هیچ وقت ناامید نشدم به این فکر کردم که زمان حال رو درست تر بسازمش و آینده رو قشنگ تر..توام بجنگ بعد این سختی ها به یه آرامش میرسی…با سختی ها بساز چون بعد ها میشن خاطره..وقتی با سختی ها بجنگی و پیروز بشی به خودت افتخار میکنی…امیدوارم موفق باشی ابجی جونم…..

  4. مثله یه برادر :

    “آینده تو در دستان توست، تو راه خودت را داری”
    و اینکه خدارو فراموش نکن…
    مطمئن باش اون به حرفات گوش میده و در جایی که صلاح تو باشه اوضاع رو جوری تغییر میده که خوبی تو در اونه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *