با ۲۰ درصدش یه خیریه می ساختم، بعد با۷۰ درصدش یه کارخونه میزدم و همه ی خلاقیتمو رو کالا هاش میریختم تا محصولات پر فروشی بشه، بعد خرج خودمو خیریه رو میدادم و۱۰ درصدش رو هم پس انداز میکردم.
ببینید چه برنامه ریزی ای دارم.
حالا خونمو کی میدید؟ زود زود
اعتراف کنید.
خخخخخخخ
ماشین مورد علاقه مو باهاش میخریدم . به شهر رویاهام سفر میکردم . یک کار برای خودم دست و پا میکردم که اگه یه وقت پول هام تموم بشه بی پول نمونم و با بقیه اش عشق و حال ( خوراکی های خوشمزه و . . . . ) وااااااااااااااااااااااااااااای چی میشد اگه میشد . ^_^
مقداری پس انداز و بقیشو کمک به جوزام خانه و بهزیستیو………….
و بعد
خرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید
این پول ها بالاخره تموم میشه سعی میکردم با این پول ها نوعی سرمایه گذاری کنم که تا اخر عمر دغدغه پول نداشته باشم و به کشورهایی که دوست دارم سفر کنم , …..
خدا اگر ببینه بنده اش داره زحمت میکشه از زیر به اوج میرسونه ولی اگر ببینه بنده اش داره تنبلی میکنه اونو از اوج به زیر میکشاند و روز های شادش را به شب های تار تبدیل میکند خدا اگر بخواهد به آدم میرسونه به شرط اینکه از راه حلال باشه.
من گرچه از پول بدم میاد اما اگر این خونه من بود با اون همه پول برای خودم یک تلسکوپ ۲۰۰ اینجی ویک گرین لیزر می خریدم وبابقیه ی پول ها به نیازمندن کمک می کردم
خونه واسه خودم :)…با پول ها سرپرستی چندتا بچه بی سرپرست رو به عهده میگرفتم… به بیماران سرطانی و سالمندا کمک میکرذم و به پولدارا میفهموندم آدم چجوری باید زندگی کنه
خرج هزینه ی درمان فرزندم پارسا می کردم , چون هزینه ی ویزیت دکتر و هزینه ی دارو ها سر به فلک گذاشته ، با حقوق ۷۰۰/۸۰۰۰ تومان خرج دارو , دکتر , کاردرمانی کنم یا خرج خونه
خداییش تا خدای ناکرده کسی تو خطش (مسیرش) قرار نگیره نمی فهمه چقدر سخته , هم از لحاظ روحی هم از لحاظ مالی ، یه بیماری متابولیسم هست که آنزیم هاش نرمال نبوده ,زده به مغز تشنج کرده البته خدا رو شکر ، رو به بهبودی هست ولی خیلی زمان می بره که این نوع بیماری خیلی نادر هست که علت اصلی آن مشخص نیست
حدود ۳ سالش هست که روزی حدودا ۱۲/۱۳ تا شربت و قرص مصرف می کنه
فقط ترا به خدا دوستان برام دعا کنین
باسپاس فراوان !…
خدا از دهنت بشنوه اللهی دهنتو گلاب بگیرن! وااااااااااااای یکی بهم آب قند بده/ چه جمله قشنگیه اگه این خونه مال من باشه وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدااااااااااااااااااااااااااااااا
ما از این شانسا نداریم اگه شانس داشتیم اسممون شمس علی بود ولی اگر هم گیرم بیاد حتما از راه حرام است و اگر هم حرام خور باشم تا آخر عمرم می خورم و می خوابم.
سلام خسته نباشید اگر من این صحنه را میدیم شوکه میشدم ولی خودم را کنترل می کردم و همه را خیلی سریع جمع می کردم و میرفتم بانک یک حساب باز می کردم و با یک فکر خوب یک به سر فرصت یک کار راه می انداختم تا هم برای خودم مفید باشم و هم ایجاد کار برای دیگران کرده باشم
یه کارخونه می زدم که تولیدات و صادرات کشور رو بالا ببرم چندتا خیریه می زدم چندتا مدرسه برای کودکان کار می ساختم چندتا زمین می خریدم چند تا آپارتمان می خریدم یا می ساختم و آنها را به کودکان فقیر یا یتیم می دادم چندتا ورزشگاه می زدم تا مردم رایگان در آن ورزش کنند و سالم بمانند.به محله های پایین شهر کلی تغذیه می فرستادم به همه کسانی که سرطان یا بیماری های سخت دارند کمک می کردم و درآخر چندتا خونه ی بزرگ برای خودم و خانوادم و ماشین آخر سیستم می خریدم مادر پدرم را به مکه فرانسه و چندتا کشور دیگه می فرستادم چندتا خونه هم می خریدم اجاره می دادم یه کتاب خانه هم تاسیس می کردم تا مردم به صورت رایگان از آن استفاده کند تا سوادشان بالا رود و چند نفر استخدام می کردم تا به افراد بی سواد درس بدهند و سعی می کردم نیاز های مردم و جامعه را برطرف کنم به خدا همه این کارها رو می کنم اگه این همه بهم پول بدن!!!!!!!!!!!!!
یه خودشو به خانواده ام کمک می کردم قسمتی از اونو می دادم خیریه,محک و بقیه اش هم با دوستام می رفتم دور دنیا را می گشتم و یه عالمه لباس و کیف وکفش خوشگل با یه ماشین و خانه خیلی خوشگل می خریدم البته همه اون پول را خرج نمی کدم در حد ۲۰۰ یا ۳۰۰ دلار هم پس انداز میکردم.
چشمام ۴تا شد،از خوشحالی تا ۱هفته نمیخوابیدم بعد همه رو جمع میکردم ۱کمش میدادم ب بابام ۱کمش ب نیازمندها کمک میکردم ۱کمش هم میدادم ب عشقم تا ۱کار خوب بزنه بعد برای خودم ۱ماشین میگرفتم بقیشم میذاشتم بانک،یعنی میشه؟!
خب معلومه ک نمیشه!
همه ش رو میدادم به تهی دست ها همه ش رو حتی یک سنتش هم برا خودم نگه نمیداشتم بخاطر اینکه بابام که الهی قربونش بشم بهم یاد داده که پولی که بدون زحمت بدست بیاد بهتره جاش تو اشغال باشه تا تو شکم(این حرف رو باب میل بچه پولدار هایی که نه کار میکنن نه درس میخونن و فقط هم دستشون تو جیب باباشون هست هم زدم).
تا حد ممکن به نیازمندان میبخشیدم.و مقدار لازم و درست برای خودم و خانواده ام خرج میکردم.به نظر من پول هیچی نیست.هر روز میلیون ها میلیون پول تو دنیا چاپ میشه و هر وقت بخوای میتونی اونو بدست بیاریم.زندگی و سرنوشت ما هیچ وقت نباید به پول وابسته باشه.به نظر زندگی به سه معناست عشق و محبت و رویا
همه رو جمع میکردم یه مقداریش میدادم بابام یه خونه خوب بخره ویه ماشین ویه مقداری هم هزش به خواهر وبرادرهام میدادم تا به ارزو هاشون برسن مقداری ازش هم پس انداز میکردم بابقیه اش هم هرچی دلم میخواست میخریدم
دستمو میبردم بالا و دودستی میکوبیدم توسرم بعد تو افق محو میشدم.
arefe
هوووووووووووووی خدای من
نننننمىدونم
با ۲۰ درصدش یه خیریه می ساختم، بعد با۷۰ درصدش یه کارخونه میزدم و همه ی خلاقیتمو رو کالا هاش میریختم تا محصولات پر فروشی بشه، بعد خرج خودمو خیریه رو میدادم و۱۰ درصدش رو هم پس انداز میکردم.
ببینید چه برنامه ریزی ای دارم.
حالا خونمو کی میدید؟ زود زود
اعتراف کنید.
خخخخخخخ
ماشین مورد علاقه مو باهاش میخریدم . به شهر رویاهام سفر میکردم . یک کار برای خودم دست و پا میکردم که اگه یه وقت پول هام تموم بشه بی پول نمونم و با بقیه اش عشق و حال ( خوراکی های خوشمزه و . . . . ) وااااااااااااااااااااااااااااای چی میشد اگه میشد . ^_^
اوووووووو حالا همچین میگید چیکار میکردید
انگار ما پول ندیدیم اخرش پولای این خونه هم خلاص میشه
حال میکردم$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
wow che khub mishood aval pola ro bar midashtam va bad be edame zendegi mipardakhtam
میرفتم خارج
مقداری پس انداز و بقیشو کمک به جوزام خانه و بهزیستیو………….
و بعد
خرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید
اگه همچین خانه ای داشتم توش شنا میکردم
ما ک شانس نداریم…….ولی این زیادیه…..یذرشم بسه
بنده ی خدا آقای خرچنگ تو کارتون باب اسفنجی ، اگه اینجا بود سکته می کرد !
زندگییییییی
من همون جا غش میکردم ……………………آره دیگه ………………..مگه میشه ما از این شانسا داشته باشیم!!!
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
واقعا نمیدونم چی بگم
می خوردم می خوابیدمبه نیاز مندا کمک می کردم
ارزوی من اینه که همه بی نیاز باشن
این پول ها بالاخره تموم میشه سعی میکردم با این پول ها نوعی سرمایه گذاری کنم که تا اخر عمر دغدغه پول نداشته باشم و به کشورهایی که دوست دارم سفر کنم , …..
خدا اگر ببینه بنده اش داره زحمت میکشه از زیر به اوج میرسونه ولی اگر ببینه بنده اش داره تنبلی میکنه اونو از اوج به زیر میکشاند و روز های شادش را به شب های تار تبدیل میکند خدا اگر بخواهد به آدم میرسونه به شرط اینکه از راه حلال باشه.
همشو بین مردم فقیر و گرسنه پخش می کنم.
سلام اگه مال من باشه اونوقت کسی رو تو ایران پیدا نمی کنین درس نخونده باشه
عباس اقا برا بچت دعا می کنم
هیچی دیگه باهاش حسابی کیف میکردم ولی خوب انصافا اگه این خونه مال من بود حتما به نیازمنداهم کمک میکردم
میرفتم با پولا یه ماشین مدل بالا می خریدم
من گرچه از پول بدم میاد اما اگر این خونه من بود با اون همه پول برای خودم یک تلسکوپ ۲۰۰ اینجی ویک گرین لیزر می خریدم وبابقیه ی پول ها به نیازمندن کمک می کردم
سلام من اولا برای بچه اقا عباس ارزوی شفا میکنم و بعد میگم
هر وقت که این خونم بود یه فکری براش میکنم فعلا که خونم نیست
اگه مال من بود باباو مامانمو میبردم مکه و کربلاو باقیشم قایم میکردم
اقا عباس خوب میشه ما همه براش دعا میکنیم من هم دعا میکنم
کل سبزوار رو می خریدم
خونه واسه خودم :)…با پول ها سرپرستی چندتا بچه بی سرپرست رو به عهده میگرفتم… به بیماران سرطانی و سالمندا کمک میکرذم و به پولدارا میفهموندم آدم چجوری باید زندگی کنه
به این فکر میکردم که چه جوری خرجش کنم که بعد از تموم شدنشون هنوز بهترین دوستام با علاقه درکنارم باشن…
اقا عباس انشا… فرزندتون شفا پیدا کنه نظرتونو خوندم واقعا ناراحت شدم….
…در پناه حق…
میدادم عکسشو بردارن!!!!!!!!!!
حتما انشاالله خوب بشه
خرج هزینه ی درمان فرزندم پارسا می کردم , چون هزینه ی ویزیت دکتر و هزینه ی دارو ها سر به فلک گذاشته ، با حقوق ۷۰۰/۸۰۰۰ تومان خرج دارو , دکتر , کاردرمانی کنم یا خرج خونه
خداییش تا خدای ناکرده کسی تو خطش (مسیرش) قرار نگیره نمی فهمه چقدر سخته , هم از لحاظ روحی هم از لحاظ مالی ، یه بیماری متابولیسم هست که آنزیم هاش نرمال نبوده ,زده به مغز تشنج کرده البته خدا رو شکر ، رو به بهبودی هست ولی خیلی زمان می بره که این نوع بیماری خیلی نادر هست که علت اصلی آن مشخص نیست
حدود ۳ سالش هست که روزی حدودا ۱۲/۱۳ تا شربت و قرص مصرف می کنه
فقط ترا به خدا دوستان برام دعا کنین
باسپاس فراوان !…
اول اینکه هرچی میخواستم می خریدم بعدش به همه فقرا کمک می کردم
حرفی برا گفتن نیست همه رو می خوام
بامقداری از این پول ها به کودکان سرطانی کمک می کردم بقیه اش هم مال خودم.
باهاش سنتور و تلسکوپ و میکروسکوپ می خریدم
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چقدر پول اگه این خونه مال من بود نصف بانک ! نصف خرج خودم
خدا به صاحبش بیشتر بده:!
حرف اون دوستمون که می گوید همه چیز پلی نیست متین است ولی زندگی خوبی میشود راه انداخت$$$$$$
ماهایا خیلی دقیقو درست اشاره کرد ببینید فوتبالیستا چی کار می کنن مام ازشون یاد می گرفتیم همون کارا رو می کردیم
مگر تو خواب ببینیم هیچکس جز فوتبالیستا از این خونه ها ندارن
میدادمش به تو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اول میرفنم کنسرت بعدشم روزی ۱دلار بر میداشتم میرفتم بازا!۱دلار!اوا!حالانکنه پولاش قلابی باشه؟! 😐
روزی یک note10 میخریدم
این خونه رو بدین مال من اونوقت من قول میدم همشو بدم به فقیر فقراااااا !!! جدا میگم چرا میخندین؟؟؟
خدا از دهنت بشنوه اللهی دهنتو گلاب بگیرن! وااااااااااااای یکی بهم آب قند بده/ چه جمله قشنگیه اگه این خونه مال من باشه وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدااااااااااااااااااااااااااااااا
وای چقدر ناز…….
وآی چِقدر پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول
ما از این شانسا نداریم اگه شانس داشتیم اسممون شمس علی بود ولی اگر هم گیرم بیاد حتما از راه حرام است و اگر هم حرام خور باشم تا آخر عمرم می خورم و می خوابم.
iهمه را به خیریه میدادم چون این همه پول غرور میاورد
هر چی که دوست داشتم میخریدم البته به تهی دستان هم کمک می کردم.
سلام خسته نباشید اگر من این صحنه را میدیم شوکه میشدم ولی خودم را کنترل می کردم و همه را خیلی سریع جمع می کردم و میرفتم بانک یک حساب باز می کردم و با یک فکر خوب یک به سر فرصت یک کار راه می انداختم تا هم برای خودم مفید باشم و هم ایجاد کار برای دیگران کرده باشم
یه کارخونه می زدم که تولیدات و صادرات کشور رو بالا ببرم چندتا خیریه می زدم چندتا مدرسه برای کودکان کار می ساختم چندتا زمین می خریدم چند تا آپارتمان می خریدم یا می ساختم و آنها را به کودکان فقیر یا یتیم می دادم چندتا ورزشگاه می زدم تا مردم رایگان در آن ورزش کنند و سالم بمانند.به محله های پایین شهر کلی تغذیه می فرستادم به همه کسانی که سرطان یا بیماری های سخت دارند کمک می کردم و درآخر چندتا خونه ی بزرگ برای خودم و خانوادم و ماشین آخر سیستم می خریدم مادر پدرم را به مکه فرانسه و چندتا کشور دیگه می فرستادم چندتا خونه هم می خریدم اجاره می دادم یه کتاب خانه هم تاسیس می کردم تا مردم به صورت رایگان از آن استفاده کند تا سوادشان بالا رود و چند نفر استخدام می کردم تا به افراد بی سواد درس بدهند و سعی می کردم نیاز های مردم و جامعه را برطرف کنم به خدا همه این کارها رو می کنم اگه این همه بهم پول بدن!!!!!!!!!!!!!
یک خونه ی بزرگتر میخریدم تا توی ان خانه ی کوچک نباشم
از کجا معلوم شاید پولاش تقلبی باشه!!!
یه خودشو به خانواده ام کمک می کردم قسمتی از اونو می دادم خیریه,محک و بقیه اش هم با دوستام می رفتم دور دنیا را می گشتم و یه عالمه لباس و کیف وکفش خوشگل با یه ماشین و خانه خیلی خوشگل می خریدم البته همه اون پول را خرج نمی کدم در حد ۲۰۰ یا ۳۰۰ دلار هم پس انداز میکردم.
۱۰۰ دلارشو ور میداشتم بقشو اتیش میزدم میرفتم بازی میخریدم
میشستم نگاه میکردم
همه رو جمع میکردم وکمی از ان ها رو در راه خدا خرج می کردم وبه نیاز مندا میدادم وبقیه اش رو در حسابم می گذاشتم
یه استکان چایی میریزم میخورم…
چشمام ۴تا شد،از خوشحالی تا ۱هفته نمیخوابیدم بعد همه رو جمع میکردم ۱کمش میدادم ب بابام ۱کمش ب نیازمندها کمک میکردم ۱کمش هم میدادم ب عشقم تا ۱کار خوب بزنه بعد برای خودم ۱ماشین میگرفتم بقیشم میذاشتم بانک،یعنی میشه؟!
خب معلومه ک نمیشه!
من انقدر شلخته نیستم پولامو جای امن می ذارم…
همه ش رو میدادم به تهی دست ها همه ش رو حتی یک سنتش هم برا خودم نگه نمیداشتم بخاطر اینکه بابام که الهی قربونش بشم بهم یاد داده که پولی که بدون زحمت بدست بیاد بهتره جاش تو اشغال باشه تا تو شکم(این حرف رو باب میل بچه پولدار هایی که نه کار میکنن نه درس میخونن و فقط هم دستشون تو جیب باباشون هست هم زدم).
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱
خوب ، معلومه من همه جا را گردگیری وجارو میزدم ومرتب میکردم.
این پولا مفتی بدست نمیاد مگه اینکه خوابشو ببینی یا واقعیت باشه بعد ببینی تقلبیه هههههه
!!
!
این که چیزی نیست!!!!!!!!!!!!!
عموی مامانم یه کارخونه داره ماهیانه ۱ میلیارد درمیاره!!!!!!!!!!!
۱ ممییییییییییللللللللللللییاااااااااااااااااااااارررررررررررررررررررررررردددددددد !!!! اونم ماهیانه!!!!!!!
به نظر من که خیلی بد است که آدم این همه پول داشته باشد اما اگر من داشتم حتما این پول هارا
خرج مسافرت وتحصیلاتم در خارج از کشور می کردم
زمستونه سرده باهاش آتیش درست میکردم تا گرم شه
همه پول هارو میدادم به فقیر ها.
باد اورده رو بزار باد ببره!
تا حد ممکن به نیازمندان میبخشیدم.و مقدار لازم و درست برای خودم و خانواده ام خرج میکردم.به نظر من پول هیچی نیست.هر روز میلیون ها میلیون پول تو دنیا چاپ میشه و هر وقت بخوای میتونی اونو بدست بیاریم.زندگی و سرنوشت ما هیچ وقت نباید به پول وابسته باشه.به نظر زندگی به سه معناست عشق و محبت و رویا
این خونه ی من تو ترکیه است.آخه چرا از خونه ی مردم عکس می گیرید.خجالت داره! 😉
به صاحبش می دادم-!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوشبختییییییییییییییییییییییییییییییییییییی وااااااااااای چقد پول اونم دلار اگه بخوایم ب تومن تبدیلش کنیم میدونی ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وای قلبم!!!!!!!!!
نکنیدبامن اینکارو قلب من با باتری کارمیکنه:D
You got them all bank accounts trackback
خونه جای من بود
پول ها که مال من نبود چیکار میکردم!
بیخودی بهش فکر نکنید
شدنی که نیست
نمیدونم چیکار میکردم ولی فک میکنم اگه این جوری میشد اولین کاری که میکردم این بود که همه ی پول ها رو جمع می کردم و می رفتنم خرید.ای کاش…………….
هیچی،همه رو به افراد نیازمند می بخشیدم،چون در غیر این صورت یک لحظه هم نمی تونستم به زندگیم ادامه بدم،از بس که به این پولا فکر می کردم.
هیچی
اینجا جایه یک لحظه زندگی نیست
چون خدارو توش نمیبینم
می گذاشتمش تو جیبم و هرروز توی پاساژ ها خرجشون می کردم.
واییییییی چه کیفی میدههههههههههههههههههههههههههههه
عجب حالی می کردیم.
ییییییییووووووووووووووووووووووووووووووووههههههههههووووووووووووووووووو
باز هم می گویم: یووووووووووووووووووووووووووووهههههههههههههههههههووووووووووووووووووووووووووو
خدا رو شکر میکردم…
چه شانسی
همه پولارو یک جای امن میگذاشتم و آرام آرام خرجش میکردم.
پول هارو برمیداشتم و یه خانه ی بزرگ و قشنگتر میخریدم……..
این خونه مال کیه؟
یوهوووووووووووو!!!! ما از این شانسا نداریم…!؟
بی تفاوت از کنارش رد میشدم……………………….هههههه
به خانوادم میدادم میرفتم خارج میرفتم سینما کلی کتاب و فیلم میخریدم چند تا جای خیریه میزدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ووووو……………….
همه رو جمع میکردم یه مقداریش میدادم بابام یه خونه خوب بخره ویه ماشین ویه مقداری هم هزش به خواهر وبرادرهام میدادم تا به ارزو هاشون برسن مقداری ازش هم پس انداز میکردم بابقیه اش هم هرچی دلم میخواست میخریدم
از خوشحالی سکته میکردم :)))
همه چیز پولی نیست
دیوونه میشدم.
از تعجب خشکم میزد و با ان پول ها به مصر می رفتم و ملکه سبا را پیدا می کردم .فاطمه صادقی
خوشحالى.