« بی تو مهتاب شبی بازاز آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبلا تو گشتم»
بی تو شب ها به دل تنگ خودم زار زدم
و به تصویر خودم توی دلم چنگ زدم
بی تو هرروز دلم پنجره شد ، تنها شد
وحضورت اینجا،چون همه دنیا شد
روزها قلب من ، با پرستو می رفت
و به دنبال باد،همچو آهو می رفت
با ستاره یک شب،دل من تنها شد
حرف هایم از تو، همچو دریاها شد
کوچه ها را هر شب، پر یادت کردم
همه ی عمرم را، من به نامت کردم
آخر این سختی ها ، کی به پایان برسد
آخر این غم هایم ، کی ز قلبم برود
یادداشت سردبیر :
با تشکر فراوان از خانم زهرا جعفری فرد از اعضای فعال سایت که این مطلب زیبا را نوشته اند .
راست میگه کی این غم ها تمام میشه