حکایاتی از سفرنامه مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ (۲)

t حکایاتی از سفرنامه مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ (2)

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

شهر فلورانس

یکشنبه شانزدهم صفر

ساعت هفت بعد ازظهر که قریب یک ساعت به غروب مانده بود وارد شهر فلورانس شدیم . خیلی شهر قشنگ خوبی است رودخانه و آب خوبی دارد که جلوش را بسته اند .خیلی قشنگ آبشار شده و می ریزد ….

عکاس فضول

دوشنبه هفدهم صفر

teravel.nojavanha (2)

…. بعد از تماشای آن ها (آثار هنری ) آمدیم پایین و سوار کالسکه شده آمدیم منزل ، به هنگام ورود عکاس بسیار فضولی حاضر بود . مارفتیم نشستیم که عکس بیندازد، مکرر می گفت دستتان را این طور بگذارید ، سرتان را این طور نگاه دارید ، که ما خسته شدیم . آخر وزیر دربار آمد و به او گفت : تو چه کار داری ، شاه خودش بهتر می داند که چه طور بنشیند . عکاس را برد آن طرف ، آن وقت ما نشستیم و عکس ما را انداخت …..

شکار حیوانات

شنبه 22 صفر

teravel.nojavanha (1)

امروز درآلمان عیدی برای قشون (ارتش ) قرار داده اند . صبح را رفتیم به عمارت امپراطور ، قشون حاضر بودند از جلوی ما دفیله کردند ( رژه رفتند ) و بعد نمازی خواندند و دعا کرده و ماهم در بالا خانه بودیم . چند نفر از شاهزاده خانم ها پیش ما بودند صحبت می کردیم . یکی از شاهزاده خانم ها متصل عکس می انداخت . هوا هم در شدت گرما بود …..

Contrexeville

سه ساعت به غروب مانده میرشکار اعلیحضرت امپراطور با دو کالسکه شکاری حاضر شدند که به شکار برویم . ما و وزیر دربار و فخرالملک و دکتر لندی سوار کالسکه شدیم و رفتیم به شکار . دکتر رزن  هم پشت سر کالسکه ما نشسته بود … در آلمان به رئیس ومعاون ، دکتر می گویند . لقبی است که ربطی به طبیب ندارد .خلاصه به قدر هزار قدمی که دور شدیم از عمارت ، یک شوکا دیده شدکه در صحرا می چرید . پیاده شدیم به قدر سیصد قدم مانده تفنگ را گرفتیم . تفنگ مخصوص امپراطور هم بود . دو تیر انداختیم شوکا ابدا حرکت نکرد . تیر سوم را که انداختیم خورد به شوکا . جابه جا افتاد …. خلاصه شوکا را گرفته آوردند . به قدر دویست قدم دیگر ی که آمدیم دو تا قرقاول دیده شد . پیاده شدیم دو تیر انداختیم یکی را زدیم زخمی شد رفت افتاد توی جنگل …… همین طور که توی کالسکه می آمدیم هواهم گرم بود پشه معرکه می کرد . اگر آدم دستش را از جلوی دهانش بر می داشت هزارتا پشه می رفت توی دهن آدم . همه مثل چلچله شده بودیم به قدر صد پشه رفت توی دهنمان …

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ورزش استقامتی اضطراب را کاهش می‌دهد

باغ وحش شهر برلن آلمان

یکشنبه بیست و سیم صفر

امروز باید برویم سفارت خانه خودمان در برلن . صبح سوار کالسکه شدیم …… بعد آمدیم رفتیم به باغ وحش ، اول دم در ، دو تا بچه شیر یک ساله که خیلی هم بزرگ بود رئیس باغ وحش آورد توی کالسکه ی ما که دست بدهد ، ماهم ابدا وحشتی نکردیم و تماشا کردیم . بعد آمدیم تا رسیدیم به قفسی که خرس ها بودند . همین طور سوار کالسکه بودیم ولی همراهان و نوکرها پیاده در رکاب می آمدند . انواع خرس ها بود ند . اول چند خرس بود مثل همان خرس هایی که در آذربایجان خودما اقلا نود تا به دست خودمان زده ایم و در حضور ما زیاده از دویست تا شکار کرده اند …..

یک زیر زمینی بود شیشه ی بزرگی گذاشته بودند ، پشتش آب بود . مرغابی ها را مردکه طوری می کرد ، می رفتند زیر آب و می آمدند از جلوی ما می گذشتند زیر آب خیلی تماشا داشت . خیلی دلمان می خواست ببینیم مرغابی زیر آب چطور شنا می کند . مثل آن که زیر دریا باشیم تماشا کردیم خیلی خوب بود …..

بعد آمدیم ، موش ها بود به قدر آدم ، کانگرو می گویند ، پاهای بلند داشت ، دست های کوتاه ، وقتی می دویدند با پا جفت جفت می زدند . دستهایشان را در هوا نگاه داشته بودند . چیز غریب بودند ….

بعد آمدیم ، انواع گاوها بودند یک جور گاوی بود به قدر اسب (بوفالو) ، ولی سروکله اش خیلی بزرگ تر. اما شاخش نسبت به تنه اش کوچک بود . سرو گردن به هم رفته ی غریبی داشت . تفنگی داشتیم در بیست و دوسال قبل خریده بودیم . صورت این گاو را در آن کنده بودند . آن وقت تصور می کردم اگر خود این گاومیش را ببینم چطور خواهد شد . حالا خودش را دیدم ….

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ادبیات

دیگر به قدری از حیوانان وحشی وطیور و چرنده و پرنده دیدم که اگر بخواهم بنویسم دو کتاب می شود همه را گردش کردیم ودیدم .

بعد آمدیم به سفارت خانه خودمان . … بعض اساب ها از قبیل دوربین عکاسی و رانگرف که عکس توی بدن را می اندازد که امراض با طنی اندورنی را تشخیص می دهد ، خریدیم . بعد نهاری خوردیم هوا خیلی گرم بود . عصر را رفتیم به تماشای اگاریم (اکواریوم ) در بین راه جمعیت زیادی بود اما مخلوق آلمان همه مودب وبی صدا ، در کمال ادب ایستاده اند ابدا از احدی صدا بیرون نمی آمد . مگر با کمال احترام کلاه برمی داشتند و اظهار خوشوقتی می کردند.

  • حکایت هایی از سفرنامه مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ (3)

t حکایاتی از سفرنامه مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ (2)
امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *