اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
نمیدانم
در کوچه پس کوچه های خواب های چه کسی گم شده ام
که هر چه می روم
نمی رسم
من
لا به لای آجر های نمور
در به در دروازه های بزرگ و سیاه
میان هجوم آدم های قدیمی
بین حجره ها و پنجره ها و در ها
جایی وسط کتاب های کاهی و زرد
گم شده ام
باید کسی باشد
باید کسی سر یکی از همین کوچه ها
با سلامی
آغوشی
یا حتی کشیده ای محکم
مرا به خودم بیاورد … اما نیست
هیچ کس نیست
انگار تمام این شهر قدیمی خالی ست
زهرا امیربیک
کاربر عزیز
چنانچه این مطلب مورد توجه شما قرار گرفت، لطفا آن را لایک کنید.