شعر

چون درخت فروردین، پرشکوفه شد جانم

دامنی ز گل دارم، بر چه کس بیفشانم ؟

ای نسیم جان پرور، امشب از برم بگذر

ورنه این چنین پرگل تا سحر نمی مانم

سیمین بهبهانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

دوباره می سازمت، وطن! اگرچه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم اگرچه با استخوان خویش

سیمین بهبهانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

یاد باد کودکی من

مادر و سماور روشن

در حیاط پر گل و سوسن

رقص با ترنم سینی !

سیمین بهبهانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

بم شهر نخل و نارنگی

شد سنگ لاخ و دلتنگی

بم داغ سرخ تاریخ است

ایران، به یاد بسپارش !

سیمین بهبهانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

زان پنجرۀ شگرف

راهت به هنر، هر چه رهاتر باشد

با رهرو روح آشناتر باشد

زان پنجره ی شگرف، چون در نگری

آن لحظه خدا نیز خداتر باشد

شفیعی کدکنی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

چنان که ابر گره خورده با گریستنش

چنان که گل، همه عمرش مسخر شادی ست

چنان که هستی آتش اسیر سوختن است

تمام پویۀ انسان به سوی آزادی ست

شفیعی کدکنی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بیا و پرده ای در ساز من باش

رهایی را پر پرواز من باش

ازین شب تا به شهر صبح پوید

چراغی در ره آواز من باش

شفیعی کدکنی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

خوشا چون سروها اِستادنی سبز

خوشا چون برگ ها افتادنی سبز 

خوشا چون گل به فصلی، سرخ مردن

خوشا در فصل دیگر زادنی سبز

قیصر امین پور

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

این دل به کدام واژه گویم چون شد 

کز پرده برون و پرده دگرگون شد 

بگذار بگویمت که از نا گفتن 

این قافیه در دل رباعی خون شد

قیصر امین پور

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

این نه اگر معجزه ست پاسختان چیست؟

در نَفَسِ اژدها چگونه شکفته ست؟

 این همه یاسِ سپید و نسترنِ سرخ؟

شفیعی کدکنی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

هیچ می دانی چرا، چون موج، در گریز از خویشتن، پیوسته می کاهم؟

زان که بر این پرده ی تاریک، این خاموشی نزدیک

آنچه می خواهم نمی بینم و آنچه می بینم نمی خواهم                         

« شفیعی کدکنی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

پیر مردی گرسنه و بیمار / گوشه ی قهوه خانه ای می خفت 

رادیو باز بود و گوینده / از مضرات پر خوری می گفت

عمران صلاحی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

فکر و اندیشه ست مثل ناودان / وحی مکشوفست، ابر و آسمان

آب باران باغ صد رنگ آورد / ناودان همسایه در جنگ آورد

« مولانا »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

موج خیز اشک را نازم که جان خسته ام

در سراب زندگی از فیض او سیراب بود

مشفق کاشانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

من هر چه دیده ام، ز دل و دیده دیده ام

گاهی ز دل بُوَد گِله، گاهی ز دیده ام

« سلمان ساوجی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

طبع من این نکته چه پاکیزه گفت

سهل بُوَد خوردن افسوس، مفت

دل به کفِ غصه نباید سپرد

اول و آخر، همه خواهیم مُرد

« ایرج میرزا »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

غلام همت آن نازنینم / که کار خیر بی روی و ریا کرد

« حافظ »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ای دل، از پست و بلند روزگار، اندیشه کن

در برومندی، ز قحط برگ بار، اندیشه کن

روی در نقصان گذار و ماه چون گردد تمام

چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن           

صائب تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ای برتر از قیاس و خیال و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم         

سعدی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است / بر رخ او نظر از آینه ی پاک انداز

حافظ

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

چرا بر یکدگر منت گذارند / چو محتاجند مردم یکدگر را

ایرج میرزا

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

مردان خدا پرده ی پندار دریدند  

یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند

هر دست که دادند از آن دست گرفتند

هر نکته که گفتند همان نکته شنیدن

فروغی بسطامی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ای جان پسر، از غم شب های درازم / روزی شوی آگاه که دیگر پدری نیست

مهدی سهیلی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

از صدای سخن عشق، ندیدم خوش تر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند

حافظ

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

یک نفر آمد و بر پنجره ام گل مالید / من ولی منتظر بارانم

عمران صلاحی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

با موج ها نرو ! / دریا منم، بمان

دریا تویی، بدان / بگذار بگذرند / دریا مگر کجاست؟

نغمه رضایی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

در بهار او از یاد خواهد برد / سردی و ظلمت زمستان را

می نهد روی گیسوانم باز / تاج گلپونه های سوزان را

فروغ فرخزاد

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ای زبان هم گنج بی پایان تویی / ای زبان هم رنج بی درمان تویی

چند امانم می دهی ای بی امان / ای تو ز کرده به کین من کمان

مولانا

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی

رودکی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

نظری به کار من کن که ز دست، رفت کارم

به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

عطار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

برگذر ای دل غافل که جهان برگذرست

که همه کار جهان، رنج دل و درد سرست

عطار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

اگر کوهی و گر کاهی نخواهی ماند در دنیا

پس از اندیشه های بد، دل و جان را چه رنجانی؟

عطار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

الا ای یوسف قدسی بر آی از چاه ظلمانی

به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی

عطّار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

ما زبالاییم و بالا می رویم / ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما از آنجا و آنجا نیستیم / ما ز بی جاییم و بی جا می رویم

«لا اله»اندر پی «الا الله» است / همچو«لا» ما هم به «الّا» می رویم

شمس تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه زیکدیگر نمانیم

غرض ها تیره دارد دوستی را / غرض ها را چرا از دل نرانیم؟

شمس تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

مُرده بُدَم زنده شدم، گریه بُدَم خنده شدم

 دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده ی سیر است مرا، جان دلیر است مرا

زهره ی شیر است مرا، زُهره ی تابنده شدم

شمس تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت می کنم  

تو کعبه ای، هر جا روم قصد مقامت می کنم

هر جا که هستی حاضری، از دور در ما ناظری

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

شمس تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

قطره تویی، بحر تویی، لطف تویی، قهر تویی

قند تویی، زهر تویی، بیش میازار مرا

حجره ی خورشید تویی، خانه ی ناهید تویی

روضه ی امید تویی، راه ده ای یار مرا

شمس تبریزی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ز دانا ای پسر نیکو سخن را گر بیاموزی

به دو عالم، تو را هم خالق و هم خلق بستاید

سنایی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

نمیرد از این پس که من زنده ام

که تخم سخن را پراکنده ام

جهان از سخن کرده ام چون بهشت 

ازین پیش تخم سخن کس نکشت

فردوسی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن  

چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن

فروغی بسطامی

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

جمله خشم از کبر خیزد، از تکبر پاک شو

گر نخواهی کبر را، رو بی تکبر خاک شو

مولانا

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

نکوهش نکن چرخ نیلوفری را

برون کن زسر، باد خیره سری را

چو تو خود کنی، اختر خویش را بد  

مدار از فلک، چشم نیک اختری را

ناصر خسرو

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند / بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت / تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

 

                                                                        سعدی

 

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان

ایوان مداین را، آیینه ی عبرت دان

خود دجله چنان گرید، صد دجله ی خون گویی

کز گرمی خونابش، آتش چکد از مژگان

خاقانی

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش  

چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش

مرتضی قلیخان سلطان

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

میانه ی من و یوسف همین قدر فرق است

که او عزیز پدر بود و من ذلیل پدر

« جعفر آصف خان »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

کجا روم  ز در تو، کجا توانم رفت

کجاست در دو جهان، غیر درگهت جایی

ملا محسن فیض کاشانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

رشکم ز گفتگوی تو خاموش می کند  

نامت نمی برم که دلم گوش می کند

سلیم شاملو

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

متاع حسن، ز کف رایگان مده که شود گم  

هزار قافله تا یوسفی ز چاه برآید

« یغمای جندقی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

می خواستم که ناله چو مینا برآورم  

از تاب گریه، ناله ی من در گلو شکست

« مشفق کاشانی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز عشق توام کاری هست

« سعدی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

آشفته دلان را هوس خواب نباشد

شوری که به دریاست به مرداب نباشد

« مهدی سهیلی »

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

سرمایه ی مرد دانستن است

 دگر خواستن پس توانستن است

چو مرد توانست و دانست و خواست  

کند راست و آید بر او دهر راست

ملک الشعرای بهار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

طعنه ی خلق و جفای فلک و جور رقیب  

جمله هیچند اگر یار موافق باشد

شوریده  شیرازی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بر مراد هیچ کس یک جا نمی گیرد قرار  

دولت دنیا، همای آشیان، گم کرده است

راقم

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

با من بگو تا کیستی؟ مهری بگو، ماهی بگو  

خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشگی بگو ، آهی بگو

مهرداد اوستا

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

این نه شبنم بود ریزان وقت صبح از روی گل  

گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را

الهی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
مادر، یک هدیه است (ویدئو)

شعر

افغان ز سخت گیری صیاد روزگار

کان دم قفس شکست که بشکست بال ما

دولتشاه

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

از وجود ناتوانم سایه ای بر جای نیست  

همچو بوی گل در آغوش صبا افتاده ام

رهی معیری

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

از درد تو کو دلی که بی تاب نشد؟

یا دیده که از شوق تو بی خواب نشد

خاکستر از آن، به چشم آئینه زدند

کز دیدارت جدا شد و آب نشد

بیدل

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

اگر به درگه حق دست التجا ببریم  

سرهزار شهنشه بر آستانه ماست

مهدی سهیلی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

موج ها خوابیده اند، آرام و رام  

طبل توفان از نوا افتاده است  

چشمه های شعله ور خشکیده اند  

آب ها از آسیا افتاده است

مهدی اخوان ثالث

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

آن چه قانون حیات است و دوام کائنات  

گر سراپا نوش و نیش، ناگزیر

من سر تسلیم می آرم به پیش  

آن چه ویران می کند روح مرا  

بی رحمی انسان به انسان است

فریدون مشیری

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

کسی که قیمت ایام وصل نشناسد  

ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن

سعدی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ظاهر قرآن چو جان آدمی است

که نقوشش ظاهر و جانش خفی است

مولوی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

طاووس باغ قدسم، نی بوم این خرابه

آن جاست جلوه گاهم، این جا چه کار دارم

سلمان ساوجی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

ذره ای خاکم و در کوی توام، جای خوش است

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

حافظ

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

از یاد تو برنداشتم دست، هنوز  

دل هست به یاد نرگست مست، هنوز 

گر حال مرا حبیب پرسد، گوئید  

بیمار غمت را نفسی هست، هنوز

محمد حسین شهریار

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

منم ای صبح زیبایی، به مهرت آرزومندی  

درخشان کن به چشمم، زندگی را با شکر خندی

گلشن کردستانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

نظری نهان بیفکن مگرش عیان ببینی 

گرش از جهان نبینی ز جهان چه دیده باشی

ملا محسن فیض کاشانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

گفتند یافت می ​نشود جُسته​ ایم ما  

گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست 

مولوی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

نگاه تشنه ام ای شب، سرود ناکامیست

به جای یشم تو، آن قطره های نور کجاست؟

دل از تموج رنگین آرزو خالیست

شکوه نور در آویزه ی بلور کجاست؟

سیمین بهبهانی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

گرچه گلچین نگذارد که گلی باز شود

تو بخوان مرغ چمن بلکه دلی باز شود

مهدی اخوان ثالث

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده  

آه شب و گریه سحرگاهم ده   

خواجه عبدالله انصاری

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بوی دانش در مشام جان اهل معرفت  

نزد عاقل از نسیم مشک تاری خوش ترست

ابن یمین 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

گر تو در دنیا هزاران چاره و حیلت کنی  

چیره گردد بر تو آخر هر چه از ایزد قضاست

معری

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

تو آن گه شوی پیش مردم عزیز  

که مر خویشتن را نگیری به چیز    

سعدی

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

بعد نومیدی بسی امیدهاست

 از پی ظلمت، دو صد خورشیدهاست

نا امیدی ها به پیش او نهید

تا ز درد بی دوا بیرون جهید     

مولانا

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

خواهی چو خلیل، کعبه بنیاد کنی  

وان را به نماز و طاعت آباد کنی

روزی دو هزار بنده آزاد کنی  

به زان نبود که خاطری شاد کنی          

ابوسعید ابوالخیر

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعر

شعر

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من  

وین حرف معما نه تو دانی و نه من

هست از پس پرده، گفت و گوی من و تو  

چون پرده برافتد نه تو دانی و نه من

عمر خیام

امتیاز به این نوشته