قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم

t قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم

قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم

قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی

57cded79b69cb2c510e5bae05a6cb956

 هر چه فکر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم.

تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم.
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم.
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود.
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند.

43727019505181908519

قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن،
طبقه روی طبقه برویم بالا
قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد.
بی شک این همه کامپیوتر و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده
تا به حال بیل زده‌اید؟
باغچه هرس کرده‌اید؟
آلبالو و انار چیده‌اید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.

41386_369

 .این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،

برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم
و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه ‌زنده بودن مان.
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
برای رسیدن به خواسته هایت با انگیزه باش

قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.
قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی
یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن
و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم

چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای
که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا

t قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم
امتیاز به این نوشته

‫5 نظر ارسال شده در “قـرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم

  1. .zonia :

    دلم می خواد فقط یک روز بتونم از حصار خانوادم بیرون بیام و راه مدرسه تنها طی کنم و با خودم فکر کنم…دلم می خواد فقط یک بار کنار دریا برم و بدون اینکه به گذشته و آینده و مدرسه و دانشگاه فکر کنم ماسه ها رو زیر پا هام احساس کنم و حس دریایی بودن بکنم .با خودم قرار گذاشتم یه روز راه بیفتم و تا جایی که می تونم جهان رو ببینم و با جایی غیر از مرز دنیای تکراری خودم آشنا بشم.پزشکی رو دوست دارم اما پزشکی که مردم و نمی شناسه و درد اونا رو نمیدونه و فقط دوست داره پز مدرک دکترای خودش رو بده و از کمک به مردم پول در آره،یه پزشک واقعیه؟

  2. melika :

    khob rastesh vaghean hich yek az in gharara naboode vali in donyaye emrooz hessi be adam dast mide ke baiiad mese baghie bashi massallan karayi ke digaran mikonan adi shode va tabdil be ye adat shaiad agar yeki bood ke inkararo mikard allan …

  3. farshadghasemi10 :

    بله البته که قرار نبوده که اینطور باشه اما بیاین به جای افسوس خوردن و آه کشیدن از همین وضعیت الآنمون لذت ببریم(چون اصلا قرار نبوده که ما زندگیمون رو با حسرت تموم کنیم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *