ماه

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

ماه.سایت نوجوان ها (1)

قدم زنان به سمت خانه سرازیر بودم

راه می رفتم و با خودم حرف می زدم درباره تو!

نمیدانم در کدامین بحث با چه موضوعی بودم که نگاهم افتاد به ماه…

از لابه لای شاخه های درخت های خشک سرک می کشید و در چشمانم برق میزد

تا قبل از آن فکر می کردم ماه، مرد است اما آن قدر دلبری کرد و خودش را نشانم داد که شک کردم

اخمی کردم و ایستادم

عینکم را جا به جا کردم زل زدم در چشمانش و بلند گفتم:

تو نه تنها قشنگ نیستی بلکه خیلی هم زشتی!

من ماهی دارم که از تو خیلی ماه تر و قشنگ تر است…

ماه خودش را جمع کرد

کم کم عقب رفت

چشمانش پر از اشک شد

آسمان قرمز و ابر ها سراسرش 

راه افتادم

باران امشب از زیباییِ توست لعنتی!

زهرا امیربیک

nourooz

کاربر عزیز

چنانچه این مطلب مورد توجه شما قرار گرفت، لطفا آن را لایک کنید.

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
معرفی کتاب؛ هنر شفاف اندیشیدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *