توضیحات | این شماره از مسابقه ادبی مختص علاقمندان به حوزه ادبیات هست. برای شرکت در این مسابقه باید در مورد مراسم عید و دیدوبازدیدهای نوروزی ترانه هایی به زبان طنز بسرایید. |
مهلت شرکت در مسابقه | مهلت شرکت در مسابقه تا 20 فروردین ماه تمدید شد. |
جایزه | به دو ترانه برگزیده هر کدام مبلغ 20 هزار تومان تعلق می گیرد |
شرایط شرکت در مسابقه |
1- عضویت در سایت نوجوان ها 2- محدوده سنی 12 تا 21 سال |
راه های ارسال پاسخ |
1- ارسال پاسخ از طریق دیدگاه (کادر پایین صفحه) 2- ارسال پاسخ به آدرس ایمیل info@nojavanha.com 3- ارسال پاسخ به آیدی تلگرام @site_nojavanha 4- ارسال پاسخ از طریق شبکه اجتماعی نوجوان ها |
اعلام نتایج
خانم عارفه غفارپور و آقای پویا اصلانی
اشعار برگزیده
باز آمد بوی عید و خوردنی / بچه جون اینقدر چرا وول میخوری
راستکی این همه خوشحالی تو / از لباس و کیف و کفش و مانتو
کم کمک آمد فصل و سال نو / فصل خوردن و شکم های جلو
میروی عید دیدنی تا که عیدی جمع کنی / غافل از اینکه حساب همه گشته است تهی
میروی عید دیدنی تا که خوراکی میل کنی / غافل از اینکه آن دارد هزاران کالری
میخوری پنج عدد شیرینی و پنچاه کیلو تخمه / وای خدا بعد از عید برس به داد وزنه
کم کمک عید هم به اتمام می رسد / نوبت سیزده بدر و تفریح می رسد
بعد از این همه تفریح و شادی / در دم عصر می کنی هی زاری
می خوری غصه که فردا مدرسه / دوباره درس و کتاب و مدرسه
بچه جون اینقدر مکن تو زاری / گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی (عارفه غفارپور)
—————————————————
بهار آمد و بوی انبر آمد_بوی گل میمون و شبدر آمد / عید آمد و ما عیدی گرفتیم _بوی صد هزاران گل درامد
عید آمد و دل ها منقلب شد _رابطه ها همچو قلب به قلب شد / عید آمد و آجیل خوران شد _دل صاحبخانه غل غل کنان شد
عید آمد و بوی کفتر آید _ بوی صدهزاران بره درآمد / عید آمد و یکهو ۱۳ بدر شد _ طبیعت با کار مردم در به در شد (پویا اصلانی)
کاربر عزیز
چنانچه این مطلب مورد توجه شما قرار گرفت، لطفا آن را لایک کنید.
بهار آمد و بوی انبر آمد_بوی گل میمون و شبدر آمد
عید آمد و ما عیدی گرفتیم _بوی صد هزاران گل درامد
عید آمد و دل ها منقلب شد _رابطه ها همچو قلب به قلب شد
عید آمد و آجیل خوران شد _دل صاحبخانه غل غل کنان شد
عید آمد و بوی کفتر آید _ بوی صدهزاران بره درآمد
عید آمد و یکهو ۱۳ بدر شد _ طبیعت با کار مردم در به در شد
ببخشید مسابقه را تازه دیدم و این شعر رو تو یک ساعت نوشتم
قدر دانی از زمان عید
ز سبزه و سنبل و ادامه ی هفت سین
ز که دارد پیامی بنشین و صدا نکن کوچولو
ز که همه بزرگ اند و تو نداری جایی
ز تبریک و مبارک گفتن اول از همه بابا بزرگ است
ز دوم مبارکی را مادربزرگ دارد جایش روی سر
ز پدر و مادرت را نگو دوست داشتنی اما با عصبانی
ز ابجی بزرگه محکم دستت را گرفته ناخنک نزنی مبادا
ز داداشی هم که سر گل کنار پدر نشسته
ز سال که تحویل شد بدان زیر دست و پا نمانی
ز عیدی گرفتن گول نخوری یهویی
ز هر جا رفتی ساکت و شیرین چرب زبانی کن تا توانی
ز تا شد موقعیت ناخنک زنی ز هر شیرینی
ز عید تا سیزده زمانت کوتاه است بدان کودک من
ز تا جا داری چربی زخیره کن تا توانی
ز که تا عید تا عید سالی باشد قدرش بدانی
مهسا مقدم
بنام خدا
ز امد نوروز – مهسا مقدم
ز نوروزم سلام که امد دوباره گرفتن عیدی بهاره
ز عید و مبارک باشی همه هستند خوشحال اما من نیستم
ز اینکه هنوز هستم مجرد و تنها و عزب
ز چه کنم انقدر چشم و پیام و تلگرام زدم نتیجه که نداد
ز هر چا که جوانی داشت رفتم با ارایش اما امدم بدون ارایش
ز هر خاله و عمه تا دایی و عمو همه پنهانی اشاره دادم
ز ای بابا سنم رفته بالا تو را به خدا کاری کنید تا نشوم مادر بزرگ
ز ای وای که انها مرا شوخی می کردند با طنز و کنایه
ز ای دختر تا کی می خواهی بمانی تنها
ز ای فغان داد و فریاد که فقط همه حرف اما نبود کمکی
ز خود امدم شدم ابجی بزرگه از پس اشپزی و تمیزی کردم
ز هر چه خواستار می امد همه کج و معیوب یا داشتن همسری بیمار
ز ای داد و فریاد همه جور سبزی را گره زده ز تا درختان ز سیزده بدر
ز اما تا رسیدم به فریادم پیش خدا ز تا کی بمانم تنها
ز تا اینکه دعایم پیش خدا رسید و و جوابم داد
ز فرستادم جوانی خوش سیما ز قدر دان و شویش شو
ز اینده بدان فقط خدا تواند ارزویت کند براورده
ز مرادت خدا می دهد و بس