معرفی کتاب نوجوان؛ «هیچ‌کس جرئتش را ندارد»

کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد
کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد

از کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد

بعد از ماجرای شب عروسی موسی، فتاح یک هفته توی خانه ماند و بیرون نیامد. در این مدت هر چه جلوی در خانه‌شان منتظر ماندیم، از او خبری نشد. هر چه قدر صدای خروس در آوردیم که علامت‌مان بود و هر کدام از ما با شنیدن آن فوری از خانه بیرون می‌آمد، فتاح بیرون نیامد.

مقدمه‌ی کتاب

قلعه‌ی جنی‌ها جایی در نزدیکی روستا است. هیچ‌کس از اهالی روستا جرئت نمی‌کند به آن‌جا نزدیک شود. می‌گویند دو نفر چند سال قبل به آن‌جا رفتند ولی هرگز برنگشتند. فتاح یکی از نوجوان‌های روستا تصمیم می‌گیرد به قلعه برود و سعی می‌کند، بقیه‌ی بچه‌ها را نیز با خود همراه کند.

درباره‌ی نویسنده کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد

حمیدرضا شاه آبادی متولد سال ۱۳۴۶ در شهر تهران است. او پژوهشگر تاریخ، داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر است. اولین داستانش به نام قبل از باران در یک مجله‌ی هفتگی چاپ شد. او برنده‌ی جایزه اول جشنواره کتاب کودک و نوجوان، لوح تقدیر شورای کتاب کودک و لوح تقدیر جشنواره‌ی کتاب برتر برای رمان لالایی برای دختر مرده شده است.

دیگر آثار این نویسنده

دایره زنگی (مجموعه داستان کوتاه) انتشارات کمان ۱۳۸۰
دیلماج (رمان) انتشارات افق ۱۳۸۵
لالایی برای دختر مرده (رمان نوجوان) انتشارات افق ۱۳۸۶
اعترافات غلامان (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۸۹
وقتی مژی گم شد (رمان نوجوان) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۹۱
کافه خیابان گوته (رمان برای بزرگسالان) انتشارات افق ۱۳۹۴
موزی که می‌خندید (کتاب تصویری) انتشارات افق ۱۳۹۵

کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد رمانی‌ست غیر قابل پیش‌بینی و در عین حال روان و خواندنی. داستان در روستای بهرام‌آباد اتفاق می‌افتد و درباره‌ی زندگی اهالی روستا اطلاعاتی به ما می‌دهد. اما نوجوان‌ها، قهرمان و شخصیت‌های اصلی داستان هستند و رمان از زبان پسر معلم روستا بیان می‌شود.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
معرفی کتاب؛ دخترانه

قلعه‌ی جنی‌ها جایی در نزدیکی روستاست که همه‌ی اهالی روستا از آن می‌ترسند و همه اعتقاد دارند در این قلعه جن‌ها زندگی می‌کنند و هر کجا جن باشد، گنج و طلا هم هست. اما هیچ‌کس جرئت نزدیک شدن به قلعه را ندارد.

اما فتاح انگیزه‌اش با بقیه فرق می‌کند. او می‌خواهد آخرین خواسته‌ی پدربزرگش قبل از مرگ به حقیقت بپیوندد، برای همین تصمیمش برای رفتن به قلعه جدی است.

نویسنده در این رمان سعی کرده است با داستان قلعه جنی‌ها به کتاب هیجان بیش‌تری بدهد و موفق نیز عمل کرده است. جایی در بین داستان اشاره می‌کند که شما نمی‌توانید پایان داستان را پیش بینی کنید و وقتی داستان پایان می‌یابد، متوجه می‌شوید که تمام پیش‌بینی‌های شما غلط بوده است. رمان در نقطه‌های پایانی وارد جریان دیگری می‌شود و این نوجوان‌های دور مانده از خانواده را درگیر مسائل جدی‌تر می‌کند.

هیچ‌کس جرئتش را ندارد رمانی خوش‌خوان و نسبتا کوتاهی است که به سبب جذابیتش زودتر از آن چیزی که فکرش را می‌کنید، به پایان می‌رسد.

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – یاسمین الهیاریان

امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *