اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
سمانه کاملی:
در مقاله قبلی در مورد دو قسمت "پنجره – جوهری" بحث شد. با ما برای ادامه مقاله همراه باشید.
قسمت سوم: بخش پنهان
خودشناسی در این بخش بیشترین معنی را دارد. این قسمت از پنجره جوهری شامل رفتارها و احساساتی است که ما خودمان از آن آگاه هستیم، اما اجازه نمیدهیم دیگران متوجه آن بشوند. مثلا من فرد حسودی هستم و به اینکه دائما همکارم مورد توجه رئیسمان قرار میگیرد حسادت میکنم، اما در ظاهر لبخند میزنم و موفقیتهای او را تبریک میگویم.
همچنان که افراد دیگر را بیشتر میشناسید، ممکن است تصمیم بگیرید که از طریق خود افشایی، اطلاعات بیشتری را درباره خودتان با آن ها در میان بگذارید. ممکن است وقتی نسبت به کسی احساس اطمینان میکنید و احساس میکنید که میتوانید به او اعتماد کنید، تصمیم بگیرید که اطلاعات شخصی خود را با او در میان بگذارید.
این قسمت معمولا جایگاه ترسها و حساسیتهای ماست. بدیهی است که هر شخصی بخش خصوصی حتی در مورد افکار و احساساتش داشته باشد، اما با بزرگتر شدن این بخش ما بیشتر در خودمان فرو میرویم و گوشهگیر میشویم که ادامه این روند میتواند برای رفتارهای اجتماعی ما به شدت خطرناک باشد.
در برخورد با این نوع احساسات باید سعی کنیم با خودمان روراست باشیم، ببینیم واقعا چرا ما چنین احساسی داریم؟ آیا این مشکل راه حلی دارد؟ تا جایی که میتوانیم احساساتمان را با دیگران در میان بگذاریم و در واقع منطقه آشکارمان را بزرگتر کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم.
ممکن است یک شخص صاحب استعداد، لیاقت و توانایی باشد، اما بر مبنای عوامل روانی، نتواند نتایج تجارب خود را به دیگران نمایش دهد.
لذا شخصیت او از دیگران پنهان می ماند. او باید، جهت آزمون لیاقت و استعداد، پنجره های خاصی را باز کند. باید عرصه را برایش مهیا و با استفاده از روش های ایجاد انگیزه و تفویض صلاحیت، لیاقت و استعداد او را به تجربه گرفت تا بدین وسیله صفات پنهان او آشکار گردد.
قسمت چهارم: بخش ناشناخته
این قسمت مثل یک اتاق تاریک است. افکار و احساساتی در آن وجود دارد که نه ما از آن باخبریم و نه دیگران. در واقع این بخش، در سطح بالا از آگاهی فردی، باید تقریبا از بین برود، چون ممکن است مهارت یا استعدادی داشته باشیم که به علتهای مختلف مثل عدم اعتماد به نفس هرگز سراغ آن نرویم و موفقیتهای ناشی از آن را برای همیشه از دست بدهیم. حتی ممکن است که همه تواناییهای طبیعیتان را نیز نشناسید.
ممکن است رفتارها و نگرشهایی وجود داشته باشند که شما از کودکی داشتهاید ولی توجه کمی به آنها کردهاید، در حالی که آنها بر رفتار شما به عنوان یک بزرگسال تأثیر دارند. برای مثال، شما ممکن است اعتماد به مردم را سخت بدانید چونکه وقتی یک بچه بودید، احساس رها شدن کردهاید، اگر چه همیشه مهربان، یاریگر و مودب هستید ولی در شکل دادن دوستی نیاز به زمان دارید.
در واقع افراد موفق و رهبران بزرگ، کسانی هستند که بخش آشکارشان بزرگترین قسمت ماتریس خودشناسیشان است و البته با حفظ قسمتهای پنهان، آن را به حداقل میرسانند.
چنین افرادی در جامعه محبوب هستند و خیلی زود با دیگران ارتباط برقرار میکنند و تبدیل به دوستان خوبی میشوند. برای اینکه به این سطح از خودشناسی برسیم و بتوانیم فردی موفق در زندگیمان باشیم، باید با خودمان روراست باشیم و تمام آنچه که از رفتارها و احساساتمان میدانیم را روی "پنجره – جوهری" بنویسیم. حالا باید سعی کنیم که از دوستان و اطرافیانمان بازخورد بگیریم و یادمان باشد که همین نظرهاست که میتواند ما را تبدیل به فردی بهتر کند.
چگونه خودم را بهتر بشناسم؟
یک "پنجره – جوهری" بکشید، همه چیز را درباره خودتان فهرست کنید: مهارتها، استعدادها، احساسات و افکارتان. همچنین از افراد دور و برتان بخواهید هر چیزی را که درباره شما میدانند، بگویند. سپس آنها را با چیزهایی که خودتان درباره خودتان میگویید، تطبیق دهید تا ببینید دیگران چه چیزهایی درباره شما گفتهاند که خودتان نمیدانستید و چه چیزهایی را نگفتهاند در حالی که شما آنها را دارید.
شما باید در نهایت به موارد زیر بیندیشید و سعی کنید جنبههای کور، تاریک و ناشناخته خود را کشف کنید.
1. آگاهی از ویژگی های بدنی و جسمانی (کمی چاقام)
2. آگاهی از نقاط قوت (خلاقیتم خوب است)
3. آگاهی از نقاط ضعف (از حرف زدن در جمع میترسم)
4. آگاهی از افکار خود (همیشه شکست میخورم)
5. آگاهی از باورها و ارزش های خود (هیچ وقت محیط را آلوده نمیکنم)
6. آگاهی از اهداف خود (میخواهم اطرافیانم در آرامش باشند)
7. آگاهی از اینکه از نظر دیگران چگونه هستید (از نظر دیگران خسیس هستم)
8. آگاهی از ابعاد عاطفی و هیجانی خود (در روابط خود کمی زود اعتماد میکنم، چون نیاز به محبت دارم)