فکر کن…اصلا حال و حوصله نداری…دلت برای یه شادی تپل لک زده…یه مسافرت…یه جای سرسبز…
از خونه میزنی بیرون…جاده های شمال…شیشه های ماشینو میدی پایین…دور از هر دغدغه ای با لذت به عاشقانه ترین آهنگی که تا حالا شنیدی رو گوش میدی
زیبایی جاده ها تموم شدنی نیست…هر طرف رو که نگاه میکنی…یه چیزی هست که دلت رو میبره و نمی تونی ازش دل بکنی…صدای آب…صدای پرنده ها…آسمون آبی که گاهی عصبی میشه و مثل یه دختر بچه ی کوچولو که دلش گرفته گریه میکنه و به آغوش باباش پناه میبره…خودشو میندازه تو بغل خدا و های های گریه میکنه
…از سرسبزی محیط انرژی میگیری…گاهی از زیر دستای درختا که بالا سرت گنبد شدن رد میشی
هوای خنک و خوش عطری که بوی برنج و شالیزار ها رو میشه توش حس کرد و تو ریه میکشی و جون تازه میگیری…حس میکنی سبک شدی…لبخند کوچیکی که رو لبات هست نشون میده که چقد شاد و سر زنده شدی
شر شر شر شر…
صدای فریبنده ی آبشار…از نشستن تو ماشین خسته شدی…پیاده میشی و خودتو میرسونی یه منبع صدا…یکم با آب بازی میکنی…به نفس نفس میوفتی و روی یکی از سنگها میشینی و آروم میگیری و غرق میشی تو زلالی آبی که داره میریزه
کم کم نزدیک میشی به جایی که میخوای توش زندگی کنی…یه ویلا که یه طرفش رو به دریاست و یه طرفش رو به جنگل…نزدیک در ورودی میشی…ماشین رو میبری تو محوطه ی حیاط..پیاده میشی و مسیر ورودی تا ساختمون اصلی رو پیاده رو سنگهای کف زمین راه میری…آرامشی که تو محیط جریان داره…وارد رگهات میشه
غروب دریا با اینکه غمگینه…اما آرومت میکنه…دوستش داری…روی شن های ساحل میشینی و غروب رو تماشا میکنی…
شب شده…از بالکن دریا رو نگاه میکنی…دلت راضی نمیشه…میری ساحل…دریا آروم آرومه…یه آتیش کوچیک روشن میکنی و میشینی کنارش…صدای ترکیدن چوب از گرمای اتیش و موجهای دریا موسیقی قشنگی ساخته…دل میزنی به دریا و تا خود صبح…تا لحظه ای که آفتاب متولد میشه کنار ساحل هی میخونی هی میخونی هی میخونی
…آرامشی که تو این لحظه ها داری رو با هیچی عوض نمیکنی
…آرامشی که فقط واسه دل خودته
یادداشت سردبیر :
بقلم خانم فرزانه رازی از اعضای هیئت تحریریه دانش آموزی
^ـــــ^ میدونی یادچی میفتم؟”جاده های شمال/محاله یادم بره/اون همه شور وحال/محاله یادم بره!” 😀 خخخخخخخخخخ!
قشنگ بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووودددددددددددددددددددددددددددددددددددد
میگم سردبیرمحترم میشه وقتی پیام میزاریم زودتر تحویل داده بشه ک بتونیم بیشتر بادوستامون بحرفیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه امکانش هست؟مرسی
هییییییییییی
اره
ولی چ فایده کاش راستکی بود
🙁
همشون عالی بود.ولی خوب بود اگه عکس هات کمی با کیفیت تر بود.به نظر من تصویر غروب آفتابت بهترین بود حتی با اینکه تصویره اما بازم نگاه کردن بهش آرامش بخشه.ممنون.
رویای بچه گانه کنار ساحل موقعی که با سطل قلعه درست میکنیم غروبی شاعرانه
عزیزم معصومه جون میشه باآتش نزدن درختاو…..این رویاروبه واقعییت تبدیل کردآبجی
قشنگ بود اما همش رویا بود چه فایده؟؟؟؟