تلویزیون‌ها خاموش، کتاب ها روشن!

t تلویزیون‌ها خاموش، کتاب ها روشن!

%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-1

از خیلی وقت پیش می دانستم که علاقه خاصی به کتاب ها دارم، اما تازگی‌ها فهمیدم که در زمره افرادی موسوم به Bookaholic میگنجم. این واژه انگلیسی از دو بخش تشکیل شده: Book به معنای کتاب، و aholic- که پسوندی به معنای معتاد است، یعنی کسی که از فرط علاقه به کتاب، یک جورهایی معتاد و عاشق آن هاست؛ و شاید این تنها اعتیادی در جهان باشد که پسندیده است. نمی‌دانم رابطه شما با کتاب چگونه است، اما در این مطلب در حد توان خودم و حجم این مقاله می‌کوشم شواهد و دلایلی را به شما ارائه کنم تا دریابید چرا بهتر است کتاب خواندن را جز برنامه اصلی روزانه‌تان قرار بدهید. پیش از ورود به بخش های مختلفی که برای این مقاله در نظر گرفته‌ام، اجازه بدهید این عبارت تاریخی از «فرانسیس بیکن» را نقل کنم که در سال ۱۶۲۵ میلادی نوشته است: «بعضی از کتاب ها را باید چشید، برخی را باید بلعید، و تعداد اندکی را باید جوید و هضم کرد. به این معنا که برخی از کتاب ها فقط بخش هاییشان را باید خواند، تعداد دیگری را باید خواند اما نه خیلی کنجکاوانه، و بخش کوچکی را باید کامل و عمیق و بادقت خواند.»

 چطور کتاب بخوانیم؟

واقعیت این است که نه در مدرسه و نه در دانشگاه، «خواندن» را یادِ ما نداده‌اند. خواندن نه به معنای این که مثلا این عبارت را بتوانیم بخوانیم، به این مفهوم که چگونه با یک نوشته تعامل کنیم و مفاهیم آن را بیاموزیم و آن ها را درونی و از آنِ خود کنیم. (بگذریم که بسیاری از آثار بزرگ نیز چنان ناخوشایند در کتاب های درسی عرضه شده بودند که مثلا من اکنون در این سن، تازه باید شیرینی کلام «سعدی» را بچشم.) در قرن بیستم، این طرز فکر تقریبا در همه جای جهان از سوی معلمان و کتابداران القا می شد که «نوشتن در کتاب یا مارکی و علامتی در آن گذاشتن، آن را کم‌ارزش و آسیب‌دیده می کند.» در حالی که یکی از بهترین راه های کتابخوانی، خواندنِ همراه با تأمل و حاشیه نویسی است. در مورد یکی از نویسندگان آمریکایی گفته شده اگر دوستانش کتاب های او را می خواندند بدون این که علامتی در آن ها بگذارند یا حاشیه‌ای بنویسند، به آن ها تذکر می داد. او می گفت که خواندن کتاب نباید عملی منفعلانه باشد، بلکه باید مثل مکالمه‌ای پرحرارت پیش برود. البته پرواضح است که این شکل از خواندن، بیش تر برای کتاب هایی کاربرد دارد که اندیشه را درگیر می کنند، وگرنه کتاب های داستان یا رمان را می توان تا حد زیادی بدون حاشیه‌نویسی پیش برد. در مجموع، خواندن باید عملی «گفت وگو محور» (با نویسنده کتاب) و دارای شکلی «انتقادی» باشد. مطالب را فقط نباید در مغز «دانلود» کرد، نباید تنها رونوشتی از آن ها را به ذهن سپرد، حتی اگر گفته‌های کسانی چون مولانا و حافظ یا فلان متفکر و فیلسوف باشد. از سوی دیگر، برای اثبات باورها و دانستنی های خود کتاب نخوانید، بخوانید که شکل های دیگرِ نگریستن به جهان و مسائل آن را بیاموزید؛ و با تفکر و یادداشت‌برداری و علامت زدن و…، مطالب را از آنِ خود کنید. به یاد داشته باشید که «کیفی» خواندن بسی مهم‌تر از «کمّی» خواندن (تعداد کتاب هایی که می خوانید) است. البته، مهارت های «تندخوانی» در جای خودش نیز بسیار مفید است و خودم در فهرست مهارت‌هایی که می‌خواهم بیاموزم، «تندخوانی» را هم نوشته‌ام.

کتاب «بخرید»

از خرج کردن برای خرید کتاب‌های خوب نهراسید. بدانید که این کار، یک نوع «سرمایه‌گذاری» روی خودتان است. اگر با «تقسیم درآمدها» آشنا باشید (محمود معظمی استاد موفقیت و ثروت این مهارت را آموزش می دهد)، می دانید که حداکثر ۶۰ درصد از درآمد شما برای امور ضروری می‌تواند خرج شود. کتاب خریدن هم یکی از این امور ضروری است که لازم است در سبد خریدتان بگنجانید. چرا؟ آیا می توانید روزی را بدون خوردن خوراک سر کنید؟ جسم شما برای سالم ماندن و بالیده شدن، خوراک می‌خواهد. روح شما نیز همین‌طور است. کتابِ خوب، به ذهن شما خوراک می‌رساند. نمی‌توانید ذهن و جان خود را از خوراکی‌هایی که لازم دارید محروم کنید و انتظار زندگی‌ خوش داشته باشید. بعضی‌ها تند و تند گوشی موبایل خود را عوض می‌کنند، اما به کتاب که می‌رسند دستشان به خرج کردن نمی‌رود. گوشی امسال با گوشی پارسال شاید خیلی فرقی نداشته باشد و بیش تر ترفندهای بازاریابی در میان است تا شما را به خرید گوشی جدید ترغیب کند. خیلی وقت‌ها نیز این گوشی جدید ویژگی‌هایی دارد که اصلا شاید تا مدت ها به کارتان نیاید. اگر بودجه محدود دارید، به کتاب بیش تر برسید تا به این قر و فرها.

کتاب چاپی یا الکترونیک؟

بیشتر به سلیقه شما بستگی دارد. الان سایت‌هایی هستند که تعدادی از کتاب‌های فارسی (حتی کتاب های تازه‌انتشاریافته) را به شکل قانونی در قالب الکترونیک عرضه می‌کنند. من به‌ شخصه بعد از سه سال تجربه کردنِ کتاب های الکترونیک (چه انگلیسی و چه فارسی، و عموما روی آیپد و آیفون)، به این نتیجه رسیده‌ام که بیش تر دلم می خواهد کتاب چاپیِ کاغذی بخرم و بخوانم. البته در این حالت، یک مشکل پیش می‌آید: جا دادن کتاب‌ها. فضای امروزی خانه‌ها عموما کوچک است و کتاب‌های چاپی به‌سرعت می‌توانند همه جا را پر کنند. یک راه این است که بسیار گزیده و بادقت کتاب‌ها را انتخاب کنید و بخرید، و تا چند کتابی را که تازه خریده‌اید تمام نکرده‌اید، سراغ خرید کتاب‌های جدید نروید. یک راه دیگر هم «وجین کتاب ها» است؛ کاری که در کتابخانه‌ها نیز مرسوم است. حتی کتابخانه‌ها نیز فضای محدودی دارند و در جایی که گنجایش ۲۰ هزار جلد کتاب دارد، نمی توان ۵۰ هزار جلد کتاب جا داد. پیشنهاد می کنم سالی یک بار (که بهتر است دم عید نباشد تا با برنامه‌های خانه‌تکانی تداخل پیدا نکند) کتاب های خود را «وجین» کنید: آن هایی را که در سال گذشته سراغشان نرفته‌اید و جز کتاب های مرجع نیستند یا به نوعی برایتان ارزش و خاطره خاصی ندارند، به دیگران ببخشید، به خریداران کتاب های دست‌دوم بفروشید، یا به کتابخانه اهدا کنید. در خصوص کتاب‌های چاپی بگذارید یک نکته مهم را هم بگویم: اشخاص مهمِ دنیای تکنولوژی، ساعات کارِ فرزندان خود با ابزارهای دیجیتال را محدود می کنند. خیلی از این  بچه‌ها تا سنی خاص، اجازه ندارند مثلا دست به آیپد بزنند. در عوض، به کتابخانه های پر از کتاب های چاپی دسترسی دارند. نویسنده زندگینامه «استیو جابز» تعجب کرده بود وقتی به خانه او رفته و بچه‌هایش را موبایل و تبلت به دست ندیده بود. آن ها خودشان مُبدعِ این تکنولوژی هستند و از مضرات و خطرهای آن خیلی بهتر از ما آگاه هستند. نگذارید و نگذاریم ترفندهای بازاریابیِ آن ها، ما را چنان بفریبد که تصور کنیم اگر دست فرزند دوساله‌مان آیپد بدهیم و او بتواند با آن  دستگاه تعامل کند، نابغه‌ای را فردا تحویل جامعه خواهیم داد. اگر جامعه های بهتر می خواهیم، باید  کتاب خواندن را جامعه ترویج دهیم. از این طریق می‌توان جامعه‌ای آگاه و موفق داشت

 با هم کتاب بخوانید

امروزه اکثر خانواده‌ها وقتی دور هم جمع می‌شوند، اگر سرشان گرم وایبربازی و امثال آن نباشد، احتمالا خیره دیدنِ تلویزیون‌اند. تا به حال شده دور هم بنشینید و مثلا پدر خانواده به صدای بلند و شمرده کتاب بخواند و همه بالذت گوش کنند و بعد درباره اش با هم صحبت کنند؟ از یک نسلِ منقرض شده حرف نمی زنم، باز هم همان جناب «استیو جابز» چنین برنامه های در خانه اش داشت. دور میز بزرگ غذاخوری در آشپزخانه می نشستند و از کتاب های مختلف در زمینه‌های مختلف می‌خواندند و درباره اش همه اعضای خانواده تبادل نظر می کردند. می توانید قفسه ای را در کتابخانه خود، به کتاب هایی اختصاص بدهید که مناسبِ بلندخوانی در جمع خانواده هستند. نیز می توانید در شرکت و محل کار خود، یک ساعت در هفته دور هم جمع شوید و هرکس از کتابی که در آن هفته خوانده، ۵ دقیقه صحبت کند. می دانید چقدر مطلب نو در همین یک ساعت خواهید آموخت؟

 آهسته و پیوسته بهتر است

یکی از «بهانه‌ها» برای کتاب نخواندن، نداشتنِ وقت است. عجیب است که وقت برای دیدن سریال های تلویزیونی و وبگردی‌های بی‌هدف و چرخیدن در وایبر هست، اما برای کتاب وقت نیست! خودتان را با این حرف ها هم گول نزنید که مثلا آخر هفته ۸ ساعت کتاب می‌خوانم یا فلان سفر که رفتم، این کتاب را تمام می کنم. مثل اکثر امور دیگر، در این جا هم «تعادل» بهتر است. آهسته و پیوسته بروید، و به خاطر داشته باشید کارهای کوچکی که هر روز انجام می‌دهید، در ساختن زندگی شما تاثیر بیش تری دارند تا کارهای بزرگی که گاهی اوقات انجام می‌دهید. قطعا روزی نیم ساعت می توانید کتاب بخوانید. همین نیم ساعت را هم شده، ترجیحا در یک زمان مشخص از روز، به کتاب خواندن اختصاص بدهید.

 به کتاب فروشی‌ها سر بزنید

این روزها اینترنت خیلی از کارها را راحت کرده و فروشگاه های اینترنتی زیادی هستند که از آن ها می توان کتاب خرید. اما در کنار آن ها، سر زدن به کتاب فروشی‌های واقعی را فراموش نکنید، حتی شده فصلی یک مرتبه. ناگاه کتابی را کشف می‌کنید که در هیچ وبگردی آن را نیافته بودید و در جایی هم معرفی نشده بود (و چه لذتی دارد این کشف!). اصلا حضور در فضای کتابفروشی و بین کتاب ها، خودش آرامش‌بخش است. ضمنا، می‌توانید خیلی از کتاب هایی را ببینید و لمس کنید و بخش هایشان را بخوانید که خریدِ آن ها و بردنشان به خانه، ضروت ندارد؛ از آن هایی که به قول «بیکن»: «[فقط] باید چشید.»

 کتاب «عیدی یا هدیه» بدهید

عیدی و هدیه، کتاب بدهید. سلایق افراد را بشناسید و متناسب با آن، کتاب هدیه بدهید. به کارمندان و همکاران خود، به خانواده و عزیزان و دوستان خود، به بچه‌هایی که به آن ها عیدی می‌دهید، به جای چیزهایی که همه می دهند، کتابی بدهید که می تواند شما را یک عمر در خاطرِ آن ها ماندگار کند و اصلا شاید زندگیشان را به شکل مثبت تغییر بدهد.

 نکته آخر

اگر کلا تلویزیون نبینید، اطمینان می دهم چیزی از دست نخواهید داد. اما اگر کتاب نخوانید، خیلی چیزها هست که از به دست آوردنشان محروم خواهید ماند. اگر نمی توانید کامل از تلویزیون دل بکنید، تماشای آن را «بسیار محدود» کنید یا برنامه های خوب را ضبط کنید و در فرصت مناسب ببینید. برنامه ها و فیلم های ارزشمند را روی دی وی دی بخرید و تماشا کنید. وقتِ خودتان را با اینترنت (که منبع دانایی نیست و فقط توهّمِ دانایی می آفریند) و چیزهایی مثل پیام های صد من یک غاز وایبری، تلف نکنید. عمر شما که بزرگ ترین سرمایه شماست، می تواند صرف اموری ارزشمندتر شود. کتاب خواندن، کتابِ خوب خواندن، و کتاب ها را خوب خواندن، زندگی شما را از پایه تغییر می دهد؛ پایه ای که روی آن می توانید بهترین زندگی را بنا کنید. شما «عضو ارزشمند مطالعه شریف» هستید. شما می توانید تحول ایجاد کنید و شروع آن هم از خودتان است. لطفا شروع کنید!

motalesharif

t تلویزیون‌ها خاموش، کتاب ها روشن!
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
اگر به ریزش موی شدید مبتلا هستید؛ بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *