روزنوشته های کلانتر پفک؛ قانون رها کردن برای بهتر شدن

روزنوشته های کلانتر پفک | قانون رها کردن برای بهتر شدن | کلانتر پفک
t روزنوشته های کلانتر پفک؛ قانون رها کردن برای بهتر شدن
روزنوشته های کلانتر پفک | قانون رها کردن برای بهتر شدن | کلانتر پفک

امروز یک کار مفید و ارزشمند انجام دادم. البته این را بگویم که بعضی از کارها از نظر خودمان ارزشمند هستند و شاید اگر به دیگران بگویید به شما جواب بدهند: «این که کار خاصی نبوده.» ولی خب قرار نیست که همیشه همه‌ی کارهایی که انجام می‌دهید در نظر دیگران ارزشمند باشد.

اصلاً بگذارید همین‌جا این را به شما بگویم. درست است که ما در جامعه زندگی می‌کنیم و باید نسبت به هم مواردی را رعایت کنیم اما مبنای زندگیتان را بر تأیید دیگران نگذارید. گاهی هم کارهایی را انجام بدهید که از نظر خودتان باارزش است. اینطوری به خودتان فرصت داده‌اید از زندگی لذت ببرید.

می‌دانم خیلی کنجکاوید که بدانید کار باارزش امروزم چه بوده. اول از همه دوستان دست به قلمم دست‌هایشان را بالا بگیرند. بله دیگر، با خود تو هستم. خب، خب، خب، انگار تعدادتان کم هم نیست. خیلی خوب است. دوستان دست به قلم می‌دانند که کار امروز من چقدر لذت‌بخش و باارزش است.

داستان نیمه‌تمام و قانون رها کردن

چند وقت پیش داستانی نوشته بودم اما آن را نمیه‌کاره رها کردم. نه، اصلاً اهل کار نصفه و نیمه انجام دادن نیستم. موضوع این است که هر کاری می‌کردم داستانم آن چیزی که توی ذهنم بود نمی‌شد. یادم است بارها و بارها آن را خواندم تا متوجه بشوم کجایش را باید تغییر بدهم اما فایده‌ای نداشت.

قانونی نانوشته وجود دارد که می‌گوید وقتی یک جای کار ایراد دارد و هیچ‌جوره درست نمی‌شود مدتی رهایش کن و بعد دوباره به آن برگرد. من هم از این قانون استفاده کردم و این کار را انجام دادم. یک هفته‌ای بود که داستانم را نیمه‌تمام رها کرده بودم و امروز به آن برگشتم.

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
شعرفرش پاییز

حالا داستانم نه تنها پایان‌بندی جذابی دارد بلکه ساختاری منسجم‌تر هم پیدا کرده است. چون آن روز که داستان را می‌نوشتم ذهنم درست و حسابی جمع نمی‌شد و نمی‌توانستم ساختاری منجسم برای آن خلق کنم.

خلاصه که امروز صبح وقتی همه به سر کارهایشان رفتند و رفت و آمد محله کمتر شد نشستم پای درست کردن داستانم. البته مطمئنم هوای خنک صبح شهریوری هم تأثیر بسیاری در بهبود داستانم گذاشت. گفته بودم که من شهریور را خیلی دوست دارم و مرا پر از انرژی مثبت می‌کند. خب این انرژی‌های مثبت به ذهنم وارد شدند و باعث شدند بتوانم داستانی زیبا بنویسم. حالا هم احساس خیلی خوبی که دارم که یک کار نیمه‌تمام را به سرانجام رسانده‌ام.

مبادا فکر کنید این روزنوشته فقط مخصوص دوستان دست به قلمم بود. این قانون را می‌توانید به بسیاری از کارهایتان تعمیم بدهید و حتماً شگفت‌زده می‌شوید وقتی متوجه شوید در بیشتر کارها جواب می‌دهد.

نتیجه‌ی ماجرای کلانتر پفک و قانون رها کردن برای بهتر شدن

گاهی کارهایی انجام می‌دهیم که خیلی به دلمان نمی‌نشیند و از کیفیت آن راضی نیستیم. اگر امکانش را دارید آن را رها کنید و چند وقت بعد به آن برگردید. خواهید دید که آن کار را با کیفیت به سرانجام خواهید رساند.

این یکی از قانون‌های ذهن است. وقتی بیش از حد درگیر موضوعی شود، از یک جایی به بعد، نمی‌تواند درباره‌ی آن خوب عمل کند. بنابراین باید به آن زنگ تفریحی بدهید تا انرژی بگیرد و بتواند مسئله را با کیفیت حل کند.

توضیح تصویر

تصویری خیالی از شخصیت داستان من. داستانم درباره‌ی گربه‌ای است که یک شب صدای ماه را می‌شنود که او را صدا می‌زند. به نظرتان موضوع جذابی است؟ به نظر من هم همینطور است!

شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
10 نوجوان بازیگر سینمای هالیوود وسرنوشت آن ها

اختصاصی نشریه‌ی اینترنتی نوجوان‌ها – یاسمن رضائیان

t روزنوشته های کلانتر پفک؛ قانون رها کردن برای بهتر شدن
امتیاز به این نوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *