رفتارهای آزاردهنده اطرافیان یکی از مشکلاتی است که ممکن است هر نوجوانی با آن رو به رو شود. اگر شما هم با این مسئله مواجه شده اید این مطلب را دنبال کنید تا به پاسخ روانشناس نشریه برای حل مشکل برسید.
من یک نوجوان ۱۷ساله هستم. احساس میکنم هم رفتارهای اطرافیانم برای من آزاردهنده است و هم رفتارهای من برای آنها. مثلا من از فحش دادن و توهین به خودم و دیگران و همچنین قضاوت راجع به دیگران بدم میآید اما اکثریت اطرافیانم به همین شکل رفتار میکند و تذکر من باعث دلخوری میشود. در مدرسه هم اکثر همکلاسی هایم با من مشکلی ندارند اما اکثریت بچه هایی که در کلاس دیگر و همپایه من هستند از من خوششان نمیآید و نمیدونم دلیلیش چیست. خیلیها فکر میکنند من خیلی مغرورم ولی واقعا اینطور نیست. فقط من با خیلیها ارتباط برقرار نمیکنم چون همیشه از ضایع شدن بدم میآید.
مثلا اگر مطمئن نباشم طرف مقابل حتما جواب سلامم را میدهد هیچ وقت به او سلام نمیکنم چون به شدت از اینکه ضایع شوم بدم میآید و اصلا فراموشم نمیشود. دیگر اینکه مادرم بیشتر از همه آزارم میدهد. اما پدرم کمتر. مثلا من در تلگرام عضور رباتی هستم که دوستانم بتوانند برایم به صورت ناشناس پیام بفرستند. دوستان واقعیام یا تعریف و تمجید کردنن یا واقعا عیبم را گفتند و من هم اصلا ناراحت نشدم. اما چند نفر که احتمال زیاد از همان کلاس مقابل هستند برایم پیام گذاشتند که جزو چند نفر آدمهای زندگیم هستی که ازشان متنفرم و پیام های مشابه. من واقعا دلیلش را نمیدانم چون من اصلا رابطه ای با آنها نداشتم که بخواهند از من متنفر بشوند.
چند بار هم پرسیدم که مگر چه مشکلی با من دارید اما جوابی نشنیدم. حتی آنلاین هم با یکی از آنها صحبت کردم که فقط اسم مرا شنیده بود. گفتم مشکلت با من چیست؟ گفت چون نظرت با بقیه فرق میکند، فکر میکنی تو درست میگویی فقط. که البته مطمئنم در آن مورد من و افرادی که نظرات مشابه داشتند درست میگویند چون موضوع دادن پیشنهاد به معلم شیمی بود که چه روشی را برای سال جدید انتخاب کند. من هم آزادانه نظرم را گفتم. نظری که بر پایه بیشتر زحمت کشیدن دانش آموزان بود که مسلما همه مخالفت میکنند و نکته جالب اینجاست که من اینها را وقتی با خانواده درمیان میگذارم سرکوفت میشنوم که آره همسن و سالهای خودت هم از تو خوششان نمیآید.
اما درخواستم از شما چیست؟اینکه با این همه آدم متضاد چه کنم چون واقعا همهشان روی مخم رژه میروند ولی باز هم من آنها بدم نمیآید. در حالی که خیلیهایشان از من متنفرند و دیگر اینکه من مشکل دیگری که دارم این است در یک بازه زمانی به شدت به کسی علاقهمند میشوم و بعد از مدتی دیگر اصلا دوست ندارم با او صحبت کنم. این موضوع آزارم میدهد. نمیدانم چرا اینطور میشود.
پاسخ به مشکل رفتارهای آزاردهنده اطرافیان
دوست خوبم،آفرین به تو که برای مقابله و رویارویی با آنچه که به عنوان تضادها در اطرافت مطرح هستند تلاش می کنی و میخواهی به بهترین شکل ممکن آن ها را مرتفع کنی.
چیزی که در بین نوشته های تو قابل دریافت هست این است که موضوع اصلی پایبندی تو به عزت نفس هست که خیلی هم خوب است اما در عین حال از اعتماد به نفس بالا و به اندازه کافی برخوردار نیستی. اگر به خودت و توانایی و نظراتی که میدهی اعتماد و باور داشته باشی در این صورت نظرات اطرافیان در عین مهم بودن نمی تواند موجب ناراحتی و یا درگیری ذهنی تو بشود و در نهایت رفتارهای آزاردهنده اطرافیان روی تو تاثیر نمیگذارد.
برای مثال، تو نظری درباره معلم شیمی دادی که خیلی هم منطقی و درست به این نتیجه رسیدی. چون زحمت بچه ها را در پیشنهادت زیادتر دیدید به همین دلیل مخالفانی از بچه ها هم خواهی داشت. تا به اینجا عالی است. اما بعدش چرا باید مهم باشد که همان مخالف ها ابراز مخالفت و یا حتی انزجار کنند و بگویند که از تو بدشان می آید؟ و اصلا از آن مهم تر و اساسی تر اینکه چرا باید به نظراتی که از طریق آن ربات دریافت می کنی اهمیت بدهی؟ چون هر فردی، چه تو را بشناسد و چه نشناسد، درباره تو نظر می دهد و تازه تو هم تمام آن ها را می خوانی و برایت مهم است که چرا با تو مخالفند و یا چرا از تو بدشان میآید؟ نباید به این حرفها بها بدهی.
حرفهای دیگران تا کجا مهم است؟
می بینی نکته مهم این است که نظر دیگران تا زمانی مهم است که قرار باشد به صورت منطقی ابراز شود و اینکه بتواند برای تغییر شرایط موجود کمکی کند نه اینکه بدون منطق درست، ذهن و اندیشه تو را درگیر کند و حس بدی ایجاد کند.
با این شرایط، لازم است اولا از دریافت نظرات دیگران و استفاده از آن ربات کلا بیرون بیایی. قدم اول در تقویت اعتماد به خود، تلاش برای شناسایی خود و خودآگاهی است. هر قدر بیشتر درباره خودت و توانایی و نوع نگاهت به اطراف بهتر و بیشتر بدانی به همان نسبت از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهی بود. در آن شرایط متوجه می شوی که فقط نظرات سازنده دیگران برایمان اهمیت دارد و لازم نیست همه از ما خوششان بیاید و یا با ما موافق باشند. و اتفاقا اگر در شرایطی قرار داشتیم که ببینیم همه با ما موافق هستند و یا دوستمان دارند باید شک کنیم که چیزی در آن حالت، طبیعی و نرمال نیست.
رفتارهای آزاردهنده اطرافیان و گفتوگو با پدر و مادر
درباره مادر و پدرت هم به نظر می رسد کار خوبی اتفاق نیفتاده که نظر دوستان تو را مطالعه کرده اند و از آن بدتر با یادآوری نکاتی درباره آن نظرات سعی در اثبات چیزی دارند. اما اگر همچنان که نوشتی واقعا فرد صلح طلبی هستی و از اختلافاتی از این دست خوشت نمی آید لازم است با آنها به گفتگو بشینی و درست مثل همین هایی که اینجا توضیح دادی برایشان توضیح دهی که این دریافت نظرات از اساس اشتباه بوده و هم چنین یک نظر اشتباه نمی تواند دارای ارزش و توجه باشد. در واقع بهترین راه برای حل تعارض و تضاد در خانواده گفتگوی بدون تشنج و آرام است.
درباره فراز و نشیب احساسی که نسبت به دیگران داری احتمالا بخش مهم اشتباه وقتی رخ می دهد که به فردی علاقهمند میشوی. یعنی این علاقهمندی هیجانی بوده و برای کسب رضایت و توجه او صورت میگیرد و در واقع همین هم موجب میشود که بعد از علاقهمندی کم کم هیجان اصلی که تا آن اندازه علاقه را شامل نمیشده پدیدار شود و متوجه شوی که چندان هم آن فرد را دوست نداشتی. اگر این موارد درست باشد در این صورت لازم است برای شروع دوستی و علاقهمند شدن بیشتر تامل و صبوری داشته باشی. و فراموش نکن کلید حل همه این ها برای تو، تقویت اعتماد به خودت هست.
موفق باشی
دکتر سلیقهدار، مشاور و روانشناس نشریهی اینترنتی نوجوانها