شعر، داستان ، سینما و موسیقی, فرهنگ و هنر یک قطعه شعر ماندگار از احمد عزیزی در وصف “امام رضا (ع)” بروزرسانی در : ۱۷ اسفند ۱۳۹۵۱۷ اسفند ۱۳۹۵136 بازدید نویسنده: نوجوانها مدت زمان تقریبی مطالعه: < 1 minute تا تو قدم می زدی بر لب حوض نظر وه چه گلی می شکفت بر لب ایوان من نان غلامان دهید شام ندیمان نهید! آمده آن شاه حسن سر زده بر خوان من بی سر و دستار و مست ، شیشه ی دردی به دست غلغل مینا شکست بلبل دستان من می زده و بی خبر ساقی و مطرب به بر شاه جهان در گذر زینهمه عصیان من بوته ی هجران چقدر کج نظر افتاده است زیره ی زر می دهد بر رخ کرمان من گر تو بگویی که نیست صورت حیران به مرا در حرم روی کیست آینه گردان من بر در سلطان طوس آمده ام پای بوس حضرت شمس الشموس شاه خراسان من احمد عزیزی الف امتیاز به این نوشته شاید به این مطلب هم علاقمند باشیدبا شال کلاه بسازید! نوجوانها ۲۰ حقیقت جالب در مورد آتشفشانها که نمیدانید دختری با بالاترین ضریب هوشی