دیوان حافظ و عزلیات حافظ، تمامی اشعار و شعرهای حافظ همراه با فال حافظ
غزل 132 حافظ به آب روشن می عارفی طهارت کرد علی الصباح که میخانه را[ادامه مطلب]
صوفی بیا که آینه صافیست جام را تا بنگری صفای می لعل فام را راز[ادامه مطلب]
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست[ادامه مطلب]
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر[ادامه مطلب]
خم زلف تو دام کفر و دین است ز کارستان او یک شمه این است[ادامه مطلب]
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ[ادامه مطلب]
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان میتوان گرفت افشای راز خلوتیان[ادامه مطلب]
روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم[ادامه مطلب]
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود[ادامه مطلب]
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد[ادامه مطلب]
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما[ادامه مطلب]
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد نگار[ادامه مطلب]
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود[ادامه مطلب]
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر[ادامه مطلب]
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود که جوش شاهد و ساقی و[ادامه مطلب]