دیوان حافظ و عزلیات حافظ، تمامی اشعار و شعرهای حافظ همراه با فال حافظ
غزل 395 حافظ شیرازی گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش[ادامه مطلب]
غزل شماره 359 دیوان حافظ خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان[ادامه مطلب]
غزل شماره 59 دیوان حافظ دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم[ادامه مطلب]
غزل شماره 316 حافظ شیرازی زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم/ ناز بنیاد[ادامه مطلب]
غزل 132 حافظ به آب روشن می عارفی طهارت کرد علی الصباح که میخانه را[ادامه مطلب]
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه[ادامه مطلب]
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه[ادامه مطلب]
روضه خلد برین خلوت درویشان است مایه محتشمی خدمت درویشان است گنج عزلت که طلسمات[ادامه مطلب]
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست که ما دو عاشق زاریم و کار ما[ادامه مطلب]
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت[ادامه مطلب]
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غم دل[ادامه مطلب]
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد بهار عارضش خطی به خون[ادامه مطلب]
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا[ادامه مطلب]
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل[ادامه مطلب]
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد[ادامه مطلب]
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند عتاب[ادامه مطلب]
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود[ادامه مطلب]
از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه[ادامه مطلب]
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید دارم امید[ادامه مطلب]
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر[ادامه مطلب]
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را[ادامه مطلب]
هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش لطف الهی بکند کار خویش[ادامه مطلب]
خوش خبر باشی ای نسیم شمال که به ما میرسد زمان وصال قصه العشق لا[ادامه مطلب]
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم تو را میبینم و میلم زیادت میشود[ادامه مطلب]