دیوان حافظ و عزلیات حافظ، تمامی اشعار و شعرهای حافظ همراه با فال حافظ
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم نصاب حسن در[ادامه مطلب]
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم سخن[ادامه مطلب]
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم از بد حادثه این جا به[ادامه مطلب]
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده[ادامه مطلب]
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش[ادامه مطلب]
ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما[ادامه مطلب]
لبش میبوسم و در میکشم می به آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت[ادامه مطلب]
بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری نصیحت گوش کن[ادامه مطلب]
سلام الله ما کر اللیالی و جاوبت المثانی و المثالی علی وادی الاراک و من[ادامه مطلب]
صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام یک[ادامه مطلب]
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی این گفت سحرگه گل بلبل[ادامه مطلب]
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و[ادامه مطلب]
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در[ادامه مطلب]
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست دری دگر زدن اندیشه تبه دانست زمانه[ادامه مطلب]
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست[ادامه مطلب]
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که[ادامه مطلب]
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح صلاح ما همه آن است کان تو[ادامه مطلب]
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پایبند است و[ادامه مطلب]
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل[ادامه مطلب]
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلق ما[ادامه مطلب]
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد بسوختیم در این آرزوی خام و[ادامه مطلب]
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند مصلحت[ادامه مطلب]
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند که زیرکان جهان از کمندشان نرهند من[ادامه مطلب]
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی[ادامه مطلب]