طنز

مردی خر گم کرده بود. گرد شهر می‌گشت و شکر می‌گفت: گفتند: چرا شکر می‌کنی؟ گفت: از بهر آن که من بر خر ننشسته بودم و گر نه من نیز امروز چهار روز بودی که گم شده بودمی.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

عده ای زیر درختی غذا می خوردند. ملانصرالدین گفت: الحمدالله که خداوند به شما روزی حلال داده است. حال بگویید بر سر سفره چه دارید؟ یکی از آن ها گفت: ما پلو و خورشت داریم، تو چه داری؟ ملا گفت: من فقط اشتها دارم.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

روزی شاعری برای ملانصرالدین شعری خواند. ملا گفت: شعر بی سر و تهی گفته ای. شاعر عصبانی شد و شروع کرد به ناسزا گفتن به ملا. ملا گفت: احسنت، انصافا که نثرت از نظمت بهتر است.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

از ملا نصرالدین پرسیدند: وقتی ماه نو در آسمان پیدا می شود، ماه کهنه را چه کار می کنند؟ ملا جواب داد: آن را ریز ریز می کنند و باهاش ستاره می سازند.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 15 دی 95

طنز

شبی ملا نصرالدین زنش را از خواب بیدار کرد و گفت: زود باش عینک مرا بیاور. زن پرسید: این وقت شب عینک را می حواهی چه کار؟ ملا گفت: داشتم خواب خوبی می دیدم اما بعضی از جاهایش تاریک بود و بدون عینک درست نمی دیدم.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 15 دی 95

طنز

جنازه ای را به سمت قبرستان می بردند. پسر ملانصرالدین پرسید، بابا چی توی اون جعبه است؟ ملا گفت: یک انسان. پسر پرسید: او را کجا می برند؟ ملا گفت: جایی که از نان و غذا و وسایل زندگی خبری نیست! پسر ملا گفت: با این حساب، دارند او را به خانه ما می برند.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

زن به ملا نصرالدین گفت: دیشب خواب دیدم که یکصد دینار به من دادی. ملا گفت: خوب اگر زن خوب و حرف گوش کنی باشی، اجازه میدم که اون پول مال خودت باشه و هر چه دوست داری با آن بخری.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

از بهلول پرسیدند که وقت طعام خوردن کی است؟ گفت: غنی را وقتی که گرسنه شود، فقیر را وقتی که بیابد.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

از ملا نصرالدین پرسیدند: چرا آب دریا شور است؟ ملا پاسخ داد: چون در دریا ماهی شور فراوان است، لاجرم آب دریا شور است.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
حکیم ابوالقاسم فردوسی

طنز

یه راننده مسافرکِش در مسابقه ی رالی با وجودی که رانندگیش از همه بهتر بود ، آخر شد ، چون وسط راه مسافر سوار می کرد .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

مردی داشت دور حیاط می چرخید . دوستش پرسید چیکار می کنی ؟ گفت : بنزین خوردم ، دارم دور حیاط می چرخم تا سوختم تموم بشه !!!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

معلم : چرا ما بیشتر میوه ها را نپخته می خوریم ؟  دانش آموز : برای اینکه کمتر گاز مصرف کنیم .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

مردی وارد فروشگاه الکتریکی شد که یک مهتابی بخرد . اما اسم مهتابی را فراموش کرده بود و به فروشنده گفت : آقا یه متر لامپ لوله ای به من بدین !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

یکی لامپ خونشون سوخت ، پماد سوختگی بهش زد ، روشن شد !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

طبیب گفت : مهارت من چنان است که مرده را زنده می کنم . مردی به او گفت : تو زنده ها رو نکش ، لازم نیست مرده ها رو زنده کنی !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

از بهلول پرسیدند : تلخ ترین چیز کدامست ؟ گفت : حقیقت . پرسیدند : چگونه می توان این تلخی را تحمل کرد ؟ گفت : با شیرینی اندیشه .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

 بهلول را گفتند : آدم ابله کیست ؟ گفت : آدم ابله آنست که به کار همه می آید ، جز به کار خود … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز یکشنبه 23 آبان 95

طنز

معلم به دانش آموز : بگو ببینم سیب زمینی از کجا پیدا شد ؟  دانش آموز : از زمانی که اولین سیب از درخت به زمین افتاد .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

 یک روز صبح هارون الرشید بهلول را  گفت : دیشب تو را به خواب دیدم . گفت : من خود عمری است که تو را در خواب می بینم … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

 به طرف میگن با ابریشم جمله بساز . میگه هوا ابری شَم ، خوبه ولی آفتابی بهتره .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
حکیم ابوالقاسم فردوسی

طنز

 بهلول را گفتند : سنگینی خواب را سبب چه باشد ؟ گفت : سبک بودن اندیشه ، هرچه اندیشه سبک باشد ، خواب سنگین گردد … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

یه کامیون طلا به تو بدهند ، چیکار می کنی ؟ من یه کلام  ، 5  تومن می گیرم خالیش کنم .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

روزی بهلول جامه ی سیاه در بر کرده و مغموم نشسته بود . علت را پرسیدند ، گفت روحیه ام مرده است ، در سوگ نشسته ام … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

به فلانی میگن : جسم شفاف چیه ؟ میگه : جسمی که از این ورش ، اون ورش دیده شه .

میگن : مثال بزن . میگه : نردبون .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

 به یکی گفتن : تو دوست داری تو چه مسابقه ای شرکت کنی ؟؟؟ میگه مسابقه ماست خوری . میگن چرا ؟ میگه آخه تنها مسابقه ایه که ازش روسفید بیرون میام .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

به بهلول گفتند: آدم ابله کیست؟ آدم ابله آن است که به کار خلق آید جز به کار خود…!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

روزی هارون الرشید از بهلول پرسید: بزرگترین جانور دریا کدام است؟ بهلول گفت: نهنگ، پرسید: بزرگترین جانور خشکی کدام است؟ گفت: استغفرالله! کدام جانور را جرأت آن باشد که خود را بزرگتر از حضرت خلیفه پندارد…؟!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

روزی داروغه شهر به بهلول گفت: مرا تا چند روز دیگر به شهر دیگری خواهند فرستاد، اینک از همه خداحافظی می کنم. بهلول گفت: این، مصیبتی است عظیم. گفت: برای شما؟ گفت: نه، برای آن “شهر دیگر”…!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

از بهلول پرسیدند، گشایش بعد از سختی چیست؟ گفت: اینکه مهمان ناگهان فرود آید، او را قسم دهیم که بخورد و او به عذر بیماری دست به طعام نزند!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

روزی بهلول کلاهش را در دستش گرفته و مدام سریش بدان می مالید. گفتند: سبب چیست که سریش به کلاه می مالی؟ گفت: تا نتوانند که کلاهم را بردارند.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

بهلول سرش را با پارچه ای بسته بود، کسی پرسید چرا سرت را بسته ای؟ گفت: آن چاله را می بینی؟ گفت: آری. گفت: من ندیدم!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

روزی کسی به بهلول گفت: اگر من به تو مبلغی قرض دهم، طلبکارت هستم، اما اگر تو به من قرض دهی ، چیستی؟ گفت: احمق.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

روزی بهلول با زنش مشاجره می کرد، چون کار داد و بیداد به درازا کشید، زن ناراحت شد و گفت: خدایا، گیر عجب الاغی افتاده ام!

بهلول خشمناک شد و گفت: خودت گیر عجب الاغی افتاده ای!!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

بهلول روزی به میدان مال فروش ها رفت تا الاغ خود را بفروشد. خریداری پرسید بهای این الاغ چند است؟ گفت: صد دینار. خریدار گفت: من پنجاه دینار می خرم. گفت:پس نصف دیگرش را به که بفروشم؟

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

از یکی پرسیدند قرقاول را چگونه کباب کنند؟ گفت: اول تو بگیر.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

از بهلول پرسیدند ؛ روسفیدترین مردم پیش خداوند چه کسانی هستند ؟ گفت : آسیابانان !!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

یک روز قلی خرش را در جنگل گم می کند . موقع گشتن یک گورخر را می بیند . می گوید : ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

 روزی بهلول را خبر آوردند که فلانی سکته ی ناقص کرده است . گفت : اگر او را مغزی کامل بود ، سکته ی ناقص نمی کرد … ؟

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

سه نفر خسیس با هم شرط می بندن برن زیر آب. هر کدوم زودتر اومد بیرون پیتزا بده .  هر سه می میرن.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

یکی یه روباه مرده دید و گفت : خوب شد که مردی ، و گرنه گولم میزدی .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

روزی هارون الرشید بر سبیل ظرافت از بهلول پرسید ، آیا تا امروز احمق تر از خود کسی را دیده ای ؟ گفت : نه والله ، بار اول است که می بینم … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

یکی با عینک دودی رفت بیرون ، خیال کرد غروب شده ، برگشت .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

وقتی ماه نو در آسمان پیدا میشه ، ماه کهنه را چکارش می کنند ؟ ریز ریزش می کنند و باهاش ستاره می سازند .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 15 دی 95

طنز

مردی عکس اتوبوسی را وارونه گرفته بود و می گفت : خدا به فریادشان برسد ، حتما سرنشینان این اتوبوس در جا مرده اند !!!!!!!!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

از بهلول پرسیدند: حیات آدمی درمثال به چه ماند؟  گفت : به نردبانی دو طرفه ، که از یک طرف ، سن بالا می رود و از طرف دیگر ، زندگی پائین می آید .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

دوستی از بهلول پرسید : حالت چون است ، گفت :  « حال » ام مثل « گذشته» ام خراب است ، می ماند« آینده » ام  که آن را هم خدا می داند … !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

نزدیکترین آدم ها به هم ، مسافران اتوبوس هستند .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
حکیم ابوالقاسم فردوسی

طنز

فقط زنبورا هستند که بدون دستمزد به مردم آمپول می زنند .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

دوستی ، بهلول را گفت : آینده دنیا تاریک است . گفت : شاید ، ولی وظیفه ی ما روشن است …

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

 مردی خودنما و متکبر که خود را فیلسوف دهر می پنداشت ، به بهلول گفت : آدم احمق کسی است که به چیزی اطمینان کامل داشته باشد . بهلول پرسید ، تو مطمئنی ؟ گفت : کاملا !!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

یارو داشت نوار خالی گوش می داد و گریه می کرد ، گفتن چرا گریه می کنی ؟ گفت دلم واسه خوانندش می سوزه که لال بوده .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

کولر خراب شد ، پدر گفت : مگه نگفتم چهار نفری جلوی کولر ننشبنید ؟

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

شعر خواندم  نشنیدید ، کتاب زدم نخریدید ، فرستادم نخواندید ، برای مصاحبه هم که نیامدید ، پس اینجا ، سر مزارم چه می کنید ؟!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

خواجه ای به بهلول گفت : مدتی است آن قدر استراحت کرده ام که خسته شده ام . بهلول گفت : پس قدری استراحت کن !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

دکتر : چرا از این شربت که برات نوشتم نخوردی ؟ مریض : آخه روش نوشته بود درب شیشه همیشه بسته بماند .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

به یکی میگن : از مسافرت چی آوردی ؟ من ، تشریف آوردم !!!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 15 دی 95

طنز

 از ملا پرسیدند در زبان عربی به آش سرد شده چه می گویند ؟ ملا گفت : عرب ها نمی گذارند آششان سرد شود .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
بقعه گنبد مصلی عتیق یزد

طنز

 از بهلول پرسیدند : حد فاصل گریه و خنده چیست ؟ گفت : انسان با چشم هایش می گرید و با لبهایش می خندد و حد فاصل این دو ، دماغ انسان است …

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز یکشنبه 23 آبان 95

طنز

بهلول روزی کلاهش را در دست گرفته و مدام سریش بدان می مالید . گفتند : سبب چیست که سریش بر کلاه می مالی ؟ گفت : تا نتوانند کلاهم را بردارند !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

یکی سوار تاکسی میشه درو نمی بنده . راننده میگه : درو ببند . اون میگه : زرنگی ؟ می خوای دربست حساب کنی ؟

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

آخرین دندون آدم چه نام دارد ؟   آقا اجازه ؟ دندون مصنوعی ! .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

شخصی از بهلول پرسید : اگر در بیابانی شیری و پلنگی گرسنه ، آهویی را ببینند، چه بر سر او

می آورند ؟ گفت : هیچ ، چون آن دو بر سر آهو ، همدیگر را می درند …!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

دو پا داشتم ، دو پا هم قرض کردم تا از دست گاوها فرار کنم ، غافل از اینکه خود، چهار پا شده بودم !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

 بهلول سرش را با پارچه ای بسته بود ، کسی پرسید چرا سرت را بسته ای ؟ گفت : آن چاله را می بینی ؟ گفت : آری . گفت : من ندیدم !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

 یه روز فلانی زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه آقا ماشین دارید ؟ میگه : بله .  میگه : خوش به حالتون ، ما نداریم !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

از یک نفر که با پا غذا درست می کرد پرسیدند : چرا با پا آشپزی می کنی ؟ جواب داد : آخه دست پختم خوب نیست .

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

ملا به همراه خرش در حال پیاده روی بود . مردی به او گفت : ملا چرا سوار خرت نمی شوی ؟

گفت : این که خر است داره پیاده روی می کنه که سالم بمونه ، پس من چرا پیاده روی نکنم ؟

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

 من تعجب می کنم ، چطور روز روشن ، دو هیدروژن با یک اکسیژن ، ترکیب می شوند و آب از آب تکان نمی خورد !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان اشکواره بین المللی شعربانوان عاشورایی

طنز

 آبشار چیه ؟ هیچی ، به رودخونه ی دیواری میگن آبشار !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

روزی شخصی در حضور بهلول بی ادبی کرد . او را ملامت نمود که شرط ادب را به جای بیاور .

گفت : چه کنم ، آب و گل مرا چنین سرشته اند .

گفت : آب و گل تو را نیکو سرشته اند ، اما لگد کم خورده است .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 24 شهریور 95

طنز

روزی خلیفه به بهلول گفت : چرا شکر خدا را به جای نمی آوری ، چون تا من بر شما حاکم شده ام ، طاعون از میان شما دفع شده است ؟  

بهلول گفت : خداوند عادل تر از آن است که در یک زمان دو بلا بر ما گمارد !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز چهارشنبه 15 دی 95

طنز

آدم پر حرف : وزن مغز او با وزن فهمش نسبت معکوس دارد .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایجاد انگیزه برای فعالیت و تحرک!

طنز

این عکس که بر عکس خودم زیبا شد /  تقدیم حضور حضرت والا شد

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

خاطرات خیلی عجیبند ؛ گاهی می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم و گاهی گریه می کنیم به روزهایی که می خندیدیم .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

از بهلول پرسیدند کار عصا چیست ؟

گفت : این است که روزی هزار بار زمین بخورد تا صاحبش زمین نخورد .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

ازحیف نون می پرسن اسم کوچیک فردوسی چیه؟ میگه : میدون .

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
امتحان ریاضی

طنز

به لاک پشتی می گویند که یک دروغ بگو! می گوید: دویدم و دویدم …!!

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95

طنز

 آقا این گلابی های خانوادگی کیلویی چنده ؟ بذار سر جاش ، اون کدوئه !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دیدگاه شماره (2)؛ حمید داوودنیا

طنز

واسه ی چی رفتی تو یخچال ؟ می خوام ببینم این چراغش واقعا خاموش میشه !

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فال روز دوشنبه 10 آبان 95