غزل شماره ۱۵۲ حافظ

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت

دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت

که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

تعبیر:

تو بسیار یکرنگ و صادق هستی. عشقی واقعی داری اما دیگران به تو دروغ گفته اند و خود را با فریب دیگران سرگرم می کنند وای تو صبور و عاشق بودی و به حاجات قلبی خودت می رسی و خیلی زود غصه را فراموش می کنی و روی خوشی و خوشبختی را می بینی.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 77 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *