غزل شماره ۱۶۵ حافظ

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ

که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

تعبیر:

به امید قسمت خود باش. از رقیب خود دوری کن کار را از روی عقل و منطق انجام بده. عجله نکن همه چیز بهموقع درست خواهد شد. با گریه و زاری کردن چیزی درست نمی شود. دست به دعا بردار. نماز صبح را فراموش نکن که هر چه حاجت بگیری از نماز صبح است.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 383 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *