ندیم بادمجان

t ندیم بادمجان

بادمجان

سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت: «بادمجان، طعامی است خوش.» ندیمی مدح بادمجان، فصلی پرداخت. چون سیر شد گفت: «بادمجان سخت مضر چیزی است.» ندیم باز در مضرت بادمجان، مبالغتی تمام کرد، سلطان گفت: «ای مردک! نه این زمان مدحش می گفتی؟» ندیم گفت: «من ندیم توام، نه ندیم بادمجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادمجان را.» 

t ندیم بادمجان
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
ایده هایی برای رفع بی حوصلگی در محل کار!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *