مقاله شماره (۱۳): آقای مقدم

t مقاله شماره (13): آقای مقدم

یکی از مهمترین دوران زندگی هر شخصی را می توان نوجوانی و جوانی نامید که پایه گزار اساسی زندگی مثبت و موفق عمر وی است حال می توان ارتباط خانواده و فرزندان را در کنکاشی بررسی نمود که هر فرزندی اززمان شناخت خود بعنوان یک فرد دارای شخصیت و وجود و هستی است و حق زندگی وی قابل احترام است می توان ارزشهای یک فرزند را درخانواده همانند اجر چیدن یک ساختمان ساخت از اخلاق گرفته تا دین و مذهب و اجتماع هر کدام جایگاه خاصی در اعماق روان هر فردی است.

نوجوانان از دیدن  این که خانواده آنها از روابط یک دست و همراه با سازگاری برخوردارند علاوه بر احساس شادی الگوی عملی می گیرند و نیز درس زندگی را می آموزند که با دیگران چگونه ارتباط مسالمت آمیز و مناسبی برقرار نمایند.این قبیل خانواده ها، سرچشمه ی شادکامی فرزندان بوده و بنیادهای آرامش را در محیط خود می آفرینند.لذا حفظ آرامش روانی خانواده، یک رکن  مهم است، به گونه ای که یکی از ریشه های موفقیت خانواده ها برخورداری آنها را از آرامش و سکون می باشد.

واژه ی «مسکن» که به خانه اطلاق می شود از ریشه ی «سکون»به مفهوم آرامش می آید، لذا خانه باید این ویژگی را دارا باشد که آرامش لازم و مورد نیاز اعضای خانواده را برای همه ی آنها تأمین کند.

اثبات وجود

نوجوان به شدت نیازمند آن است که دیگران حضور او را قدر دانسته و ارج نهند و شخصیت او را به حساب آورند.این نوعی تمرین شخصیت برای او محسوب می شود که می خواهد در آینده ای بس نزدیک به استقلال دست یابد و اتکای خویش را ازخانواده بردارد و متکی به خود شود.

خانواده هایی که به این نیاز جامه ی عمل می پوشانند و به موقع پاسخگوی احتیاجات واقعی و اساسی شخصیت آنها می شوند، کمتر درتقابل با نوجوانان خویش قرار می گیرند و این دوران را با آرامش بیشتری سپری می کنند. نوجوان می خواهد «خودی»نشان بدهد و به اصطلاح به اثبات ذات بپردازد تا برای بزرگسالی، دارای شخصیت مستقلی گردد.خانواده نیز با شخصیت دادن به وی و تأیید این جنبه ی مهم از نیازهایش و نیز میدان را برای تجلی اثبات شخصیت وی فراهم کردن،به تعادل لازم دست می یابد.

منفی گرایی نکنیم

پدیده ی دیگری که بیشتر متخصصان امر آن را مختص به دوره ی نوجوانی می دانند، تظاهرات رفتاری نوجوان است که غالباً از کیفیتی منفی برخوردار است و اصطلاحاً به آن «منفی گرایی»نیز می گویند.نوجوان می کوشد به آنچه که می خواهد، از طریق معمول و طبیعی دست یابد و حتی المقدور سعی دارد که به رفتارهای منفی متوسل نشود.درغیر این صورت، برای اثبات وجود خویش، با بزرگترهای به مقابله برمی خیزد و در این تقابل به جستجوی خواسته هایش می پردازد که اصطلاحاً در روان شناسی به آن «مخالفت با مراجع قدرت»نیز می گویند.نوجوان، مخالفتهای پراکنده ای را از خود در قبال خانواده، بروز می دهند.دربرابر آنان به اظهار نظر می پردازد، عقاید آنان را رد می کند وبه مخالفت برمی خیزد.سر از اطاعت و تمکین آنان می پیچد.والدین از مشاهده ی این وضعیت دچار حیرت می شوند و از خود می پرسند که چه اتفاقی دارد می افتد؟ چرا کودک مهربان، مؤدب و مطیع دیروز به نوجوان متمرّد، گستاخ و منفی گرای امروز مبدل شده است؟ غالب والدین پس از مشاهده ی این رفتارها، تمام اشتباهات و تقصیرات رامتوجه فرزند خویش می نمایند و سعی نمی کنند که در نگرشها، روشها و شیوه های برخوردشان، تغییر و تحولی ایجاد نمایند.

برای آنان گذر از کودکی به نوجوانی کمّی است نه کیفی؛ به عبارت دیگر آنچه را که تغییر می یابد سن و سال، قد و قامت، انرژی، نیاز به غذا و این قبیل ویژگیهاست که همگی کمّی هستند، درحالی که واقعاً نوجوان آنان از دنیای خاص کودکی به دنیای دیگری وارد شده است که از نظر ماهیت، خواسته ها، افقهای فکری و خیلی چیزها، متفاوت با دنیای کودکی است و باید گفت گذر از کودکی به نوجوانی، هم کمّی و هم کیفی است و دنیای فرزندشان، واقعاً متحول شده و دگرگونی یافته است.والدین، لازم است با واقع بینی، این تغییر و تحول را بپذیرند و خود را با آن تطبیق دهند.در این صورت از شدت منفی گرایی نوجوان کاسته می شود و خانواده به جای این که نوجوان را در مقابل خویش ببیند، درکنار خود و همراه خود می بیند و او را منفی گرایی به مثبت گرایی می کشاند و تعادل روانی لازم را در محیط خانواده برقرار می کند.

یکی از تدابیری که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان به خانواده ها توصیه می شود، تغییر چهارچوب روابط در این دوره است.خانواده ها با کودکان رابطه ای برقرار می کنند که مشتمل بر امر و نهی هاست و در برگیرنده ی دستورهای مشخصی از انضباط و رعایت موازین اخلاقی است.لازمه ی برقراری این نوع رابطه، آن است که خانواده ها در موضع بالا و حاکمیت قرار گرفته و کودک در موقعیت کسی که دستورهای مشخصی را دریافت می کند، واقع می شود و به عبارت دیگر رابطه ی خانه و کودک، رابطه ای است عمودی، یعنی مشتمل بر ارتباطهای دستوری و تحکمی که از بالا به پایین اعمال می شود.لکن این چهارچوب در دوران بلوغ در هم می ریزد و رابطه ی موجود به رابطه ی مطلوب که رابطه ای افقی است، تغییر می یابد. والدین به عوض این که از موضع بالا به پایین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی نوجوان خویش قرار می دهند و رابطه به جای آن که دستوری و تحمیلی باشد، رابطه ای است براساس همدلی، تفاهم در درک وضعیت نوجوان، که مطلوبترین نوع چهارچوب ارتباطی محسوب می شود؛ به عبارتی نوجوان به جای این که والدین را در موضعی بالاتر از خود و دست نیافتنی احساس کند، آنها را در کنار خود می یابد.

برای رسیدن به این منظور، لازم است لحن گفتار و سخنان والدین نیز تغییر یابد، اگر قبلاً جملات، روح دستوری و آمرانه داشت، هم اکنون انعطاف خاصی در کلمات و جملات آنان مشاهده می شود؛ به عنوان مثال قبلاً به کودک گفته می شد: «این کار را بکن» یا «این کار را نکن»، «این چنین عمل کن و آنچنان عمل نکن» و از این قبیل، در حالی که اکنون گفته می شود:«اگر مایل هستی این کار را بکن»، «اگر آمادگی داری این چنین عمل کن» و از این قبیل. مهمترین اثر این نوع برخورد این است که نوجوان خود را در رویارویی با خانواده احساس نمی کند، بلکه آنها را دوستانی همدل همراه و صمیمی می یابد که می تواند روی این دوستی حساب کند.

مقبولیت و پزیرش

از نیازهای مهم نوجوان،این است که مقبول خانواده و مورد پذیرش والدین باشد و احساس کند که از موقعیت مطلوب و قابل قبولی در میان خانواده اش برخوردار است.منتها فرزندان یک خانواده از موقعیت و جایگاه یکسانی در نزد والدین برخوردار نیستند، بلکه برخی در شرایط بهتری قرار دارند و پاره ای دیگر خود را در وضع مساعدی احساس نمی کنند.به این موضوع قبلاً تحت عنوان «منظومه خانوادگی»اشاره ای نمودیم و از مرتبت و موقعیت متفاوتی که فرزندان در محیط خانواده برخوردارند، مسایلی را بازگو کردیم.

متأسفانه برخی از خانواده ها، فرزند خود را به لحاظ این که در یکی از وضعیتها و موقعیتهای نامطلوب قرار دارد، آنچنان که شایسته است نمی پذیرند و قبول ندارند و او را صریحاً و یا تلویحاً طرد می کنند.

مواردی از موقعیتهای نامطلوب که باعث ناراحتی و اضطراب در نوجوانان می شود را می توان :

ـ دختر بودن (در حالی که خانواده پسر دوست دارند).

ـ پسر بودن (در حالی که خانواده دختر دوست دارند).

ـ فرزند کوچک خانواده (آخرین فرزند خانواده).

ـ زشتی چهره و قیافه ی فرزند (درحالی که سایر فرزندان از زیبایی و تناسب چهره برخوردارند).

ـ کندذهنی و دیرآموزی (درحالی که سایر فرزندان در وضعیت متوسط و یا بالای هوشی قرار دارند).

ـ عقب ماندگی تحصیلی (درحالی که سایر فرزندان از پیشرفتهای تحصیلی برخوردارند).

ـ لکنت زبان داشتن (علی رغم کامل بودن وضع گویای دیگر فرزندان).

ـ معلولیت بدنی (علی رغم سلامت کامل جسمی دیگر فرزندان).

ـ کُندکاری و ناتوانی در انجام سریع کارها (در مقابل سرعت عمل دیگران).

ـ چاقی مفرط یا لاغری بیش از حد (در حالی که دیگر فرزندان تناسب اندام دارند).

ـ کوتاهی قد فرزند (علی رغم قد و قامت بلند دیگر فرزندان خانواده).

ـ فرزند خواندگی (حضور یک فرزند ناتنی در میان یک یا چند فرزند تنی).

ـ پشت در دانشگاه ماندن و عدم راهیابی به دوره ی تحصیلات عالی (در حالی که برادر و یا خواهر او در دانشگاه قبول شده است).

توصیه های تربیتی

خانواده ها و مربیان،برای بهبود روابط خود با نوجوانان، باید نکات زیر را مورد عنایت قرار دهند:

1-فرزندان ما،به محیط خانواده همچون پناهگاهی می نگرند که آنان را در کنار سایر خواهران و برادران در پناه می گیرد و حمایت و پشتیبانی خود را همچون چتر گسترده ای بر سر آنان، قرار می دهد.

2-کودکان و نوجونان به لحاظ وجود تفاوتهای فردی،از شرایط و خصوصیات متفاوتی، برخوردار هستند؛ از جمله در زمینه های وضع ظاهری، زیبایی، قد و قامت، کندی ذهن و یا تیزی هوش، دختر و یا پسر بودن، سلامت و یا معلولیت، فرزند ارشد و یا کوچکتر خانواده، با یکدیگر فرقهای بسیاری دارند، لکن باید دانست که خود آنان، هیچگونه اراده و نقشی در وضعیت فعلی خود نداشته و ندارند.لذا نباید آنان را مقصر دانست و طرد نمود، بلکه همه ی آنها را علی رغم ضعفها و کاستیهایشان باید بپذیریم و قبول داشته باشیم و در یک جمله: آنها، به همان صورت و شمایل،مخلوق و امانتهای الهی هستند نه آنچنان که خواست ما باشد.

3-ازمقایسه نمودن فرزندان با یکدیگر و با سایر همسالانشان خودداری نماییم.مقایسه نمودن آنها و دیگران را به رخ فرزندان کشیدن تنها تأثیری که دارد، حسادت آنان را برمی انگیزد و عواطف نامطلوب را در آنها پرورش می دهد،بلکه بهتراست آنان را با وضع قبلی و گذشته ی خودشان مورد مقایسه قرار داده از آنها بخواهیم برای تعالی و پیشرفت خود تلاش نمایند.مقایسه ی نوجوان با وضع قبلی او، منجر به نیروی محرکه ای خواهد شد که او را در جهت رشد و تعالی سوق می دهند.شایان توضیح است که این نوع مقایسه نباید به گونه ای تحقیرآمیزو با تمسخر انجام گیرد، چون ما را به مقصود نمی رساند.

4-انتظارهای خود را از نوجوانان با مقدورات و امکانات آنها تعدیل و تنظیم نماییم؛ به ویژه باید شرایط آنها را از حیث جنسیت،سن و تواناییهای فردی مورد نظر و توجه قرار دهیم.

باید نوجوان در را راه زندگی اش قدری آزادی داد تا چگونه راه رفتن را در آینده بیاموزد، لکن باید مربی پشت سر او مراقب باشد تا اگر لغزید فوراً دست او را محکم در دست بفشارد و او را از سقوط برحذر دارد.

از این رو در تربیت نوجوان باید آزادی و کنترل دوشادوش یکدیگر حضور داشته باشند وتوأماً به صورت متناوب در تربیت وی اعمال شوند.

آزادی نه آنچنان که برخی از نوجوانان به صورت بی قید و شرط خواهان آنند، قابل قبول است و نه محدودیت و کنترل شدید که از ناحیه ی بعضی از خانواده ها بر نوجوانان تحمیل می شود، مطلوب می باشد، بلکه حفظ تعادل بین او دو می تواند قرین سعادت و سلامت باشد.

لازمه آزادی دادن به نوجوان، حصول اطمینان از سالم بودن ارتباطها و معاشرتهای وی می باشد و تا زمانی که این درجه از اطمینان برای مربیان و خانواده ها فراهم نشود، نمی توان او را در روابط اجتماعی آزاد گذاشت؛ به عنوان مثال، نوجوان برای رفتن به خانه ی دوست، آزادی عمل می خواهد. اگر از سلامت اخلاقی دوست وی و افرادی که در این نشست حضور خواهند داشت، مطمئن شوم، سختگیری جایز نیست، بلکه اجازه دادن در این مورد بر استحکام اخلاقی وی و تحکیم روابط نوجوان و والدین خواهد افزود و درغیر این صورت می توان نوجوان را از رفتن به این گونه جلسات منع کرد و در عوض برای حصول اطمینان بیشتر می توانیم از او بخواهیم که دوستان خود را به منزل دعوت کند تا ضمن دیدار با هم امکان آشنایی نیز فراهم شود.

انواع روشهای تربیتی فرزندان را می توان نام برد به شرح زیر است :

1. ارتباط مناسب

2. عدم ایجاد محدودیت و سخت گیری شدید

3. اعمال اجبار در پذیرش تفکرات والدین

4. ناتوانی والدین در کنترل روان خود

5. توجه به ارزشها و استعدادها و تواناییهای فرزندان

6. خودداری از نظارتهای بازپرس گونه

7. خودداری از انتقادهای ویرانگر و مخرب

8. خودداری از غرور و خودخواهی والدین و تاکید زیاد بر مساله سن

9. ایجاد فرصتهای مناسب برای درددل نوجوانان

10. آشنائی با روابط دوستانه نوجوان به صورت برقراری ارتباطات خانوادگی

دلایل و مشکلات خانوادها با فرزندان

دلیل بیش تر مشکلات خانواده ها در رفتار با فرزندان نوجوان شان، این است که با خصوصیات و ویژگی های دوره نوجوانی آشنا نیستند. همین آشنا نبودن، منجر می شود تا باور نکنند که فرزندشان با ورود به دوره نوجوانی احساس می کند، بزرگ شده است و می تواند برای خودش تصمیم بگیرد. اگر والدین بپذیرند که یک سری از رفتارهای جدید نوجوان شان، اقتضای سن آن هاست، واکنش هایشان به این رفتارهای جدید، واکنش منطقی و صمیمانه خواهد بود. مثلا اگر والدینی ببینند که نوجوان شان چرت می زند و به این درک برسند که او به جز کم خوابی هیچ مشکلی ندارد برای این موضوع با او به جر و بحث نمی پردازند که آرامش خود و نوجوان شان را به هم بزنند. اما معمولا بسیاری از والدین در این دوران با فرزندان شان بسیار سخت گیرانه برخورد می کنند که همین رفتار باعث می شود ارتباط بین والدین با فرزند قطع شود. پیامبر اکرم (ص) هم این دوره زندگی را دوره وزارت و مشاورت می نامند که جمله بسیار دقیقی است و نشان از اهمیت حفظ عزت نفس نوجوانان دارد.ارتباط قطع شود، پنهان کاری شروع می شود

نبود ارتباط صمیمانه بین والدین و نوجوان

اگر والدین می خواهند نوجوان شان را هدایت کنند، اولین قدم این است که بدانند به هیچ وجه نباید ارتباط آن ها با فرزندشان قطع شود. اگر والدین بتوانند یک رابطه همدلانه و صمیمانه با فرزندان شان برقرار کنند نه تنها به شخصیت فرزندان شان بر نمی خورد بلکه آن ها احساس ارزشمندی هم می کنند. اگر نوجوان احساس کند شما به او اهمیت می دهید، در همه مشکلاتش با شما مشورت می کند و شما به راحتی می توانید بر رفتارهای او کنترل بیش تری داشته باشید. زمانی که یک نوجوان می گوید پدر و مادرم مرا درک نمی کنند، یعنی رابطه بین والدین و نوجوان قطع شده است. وقتی ارتباط بین والدین و فرزندان قطع شود، فرزند اگر فعالیت یا رفتارهای اشتباهی داشته باشد، آن ها را زیرزمینی خواهد کرد. این زیرزمینی شدن فعالیت های فرزند باعث می شود تا رفتارهای پر خطر او برای والدین آشکار نشود. پاسخ منفی نوجوانان به نظارت مستقیم

اعمال نظارت های مستقیم

در دوره نوجوانی نظارت مستقیم جواب نمی دهد. نظارت مستقیم برای 2 دوره ۶ ساله اول زندگی کودک، نه تنها بسیار خوب است بلکه لازم هم هست. در این 2 دوره فرزندان هم به نظارت مستقیم والدین هیچ واکنشی نشان نمی دهند. اما زمانی که فرزندان وارد دوره نوجوانی (بین 12 تا 20 سال) می شوند اگر نظارت والدین مستقیم باشد، معمولا فرزند آن را تحمل نمی کند و ممکن است در برابر آن واکنش های بسیار تندی هم داشته باشد. این که فرزندان نتوانند در دوره نوجوانی نظارت مستقیم را تحمل کنند، ایراد از والدین آن هاست که او را مورد نظارت مستقیم قرار می دهند. نوجوان وقتی خودش را تحت نظارت مستقیم والدین می بیند احساس می کند به حریم شخصی اش تجاوز شده است، بنابراین بسیار طبیعی است که واکنش منفی نشان دهد. به روز بودن اطلاعات نوجوانان در مقایسه با والدین شان

نداشتن اطلاعات از فناوری های روز

بعضی خانواده ها پیشرفته ترین فناوری های روز را برای نوجوانان شان تهیه می کنند در حالی که کمترین اطلاعاتی از امکانات و آسیب هایی که ممکن است این فناوری برای نوجوان شان ایجاد کند، ندارند. برای نمونه برخی از والدین پیشرفته ترین تلفن همراه را برای فرزندان شان تهیه می کنند اما نمی دانند که در تلفن همراه نوجوان شان چه می گذرد. یعنی والدین با دست خودشان دارند یک آسیب جدی و جدیدی برای نوجوان شان ایجاد می کنند. این پدر و مادرها باید برای فرزندان شان تلفن همراهی تهیه کنند که حداقل نحوه استفاده از آن را بدانند. این والدین معمولا پس از مدتی مجبور می شوند نوجوان شان را در استفاده از تلفن همراه محروم کنند که همین موضوع، تنش جدیدی ایجاد می کند و اشتباه بعدی والدین است.

هماهنگ نبودن والدین در نحوه رفتار با نوجوان

در بعضی خانواده ها، والدین در تربیت نوجوان شان یک صدا نیستند. یعنی رفتار پدر و مادر با نوجوان شان شبیه هم نیست. در این خانواده ها نوجوان راه خودش را می رود و پدر و مادر هم به فکر مشکلات خودشان هستند.در این حالت والدین و فرزندان فقط یک « هم خانه بودن » را در کنار یکدیگر تجربه می کنند. در این خانواده ها به جای این که والدین در رفتار با نوجوان شان وحدت رویه داشته باشند، خود نوجوان موضوع اختلاف می شود. مثلا مادر می گوید فرزندش اصلا این کار را انجام ندهد و پدر اصرار می کند که نوجوان حتما باید این کار را انجام دهد و نوجوان هم کاری را که دوست دارد، انجام می دهد. این موارد دست به دست هم می دهد تا نوجوان احساس آرامش نکند و به دوستان نامناسب پناه ببرد. اگر در یک خانواده بین اعضای خانواده، احترام متقابل برقرار باشد، نوجوان کمترین خطر را احساس می کند و در نتیجه رفتارهای پر خطر او هم به کمترین میزان ممکن کاهش می یابد.

t مقاله شماره (13): آقای مقدم
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
فراخوان نخستین دوره شعر و داستان کودک منتشر شد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *