داستان شاه شدن اولاد از داستان های شاهنامه

شاهنامه

کی کاووس پادشاه ایران زمین با جنگاورانی که خودش و پهلوانان جمع آوری کردند، لشگر بزرگی را مهیای جنگ نمود و به هر یک قسمتی را محول کرد. آرایش جنگی خود را به این صورت طراحی نمود، طوس و نوذر را در سمت راست، گودرز و کشواد را در سمت چپ خودش در قلب سپاه و رستم را در پیشانی و جلوی لشگر قرار داد.

صبح روز بعد وقتی دو سپاه در میدان آماده شدند و بر طبل و شیپور جنگ نواختند، یکی از دیوان معروف و زورمند مازنی به سمت سپاه ایران آمد و برای خود مبارز طلبید. هیچ یک از پهلوانان ایرانی در خود توانایی مقابله با او را ندیدند، بنابراین کسی پا پیش نگذاشت اما رستم ‌داوطلب شد و به نزد کاووس رفت تا از او رخصت مبارزه با یل مازندرانی را بگیرد. کی کاووس در پاسخ گفت: تنها کسی که می تواند او را از میان بردارد و شکست دهد، تو هستی، برو و خدا پشت و پناهت باد.

رستم به همراه رخش به میانه میدان شتافت و هر دو شروع به کری خواندن کردند. در زمان معرفی نمودن خود به حریف، رستم تا نام و نشان خود را گفت. یل مازنی از مهلکه پا به فرار گذاشت. اما تهمتن در تعقیب او شتافت و او را از روی زمین بلند کرد. و به زمین کوبید. بعد از این اتفاق، جنگ گروهی آغاز شد. و دو طرف به میانه میدان شتافتند. به حدی دو طرف درگیری، نیروی های زیاد و زبده ای برای خود مهیا کرده بودند که جنگ یک هفته به طول انجامید.

در نهایت برای پیش برد نبرد کاووس نقشه جنگی خود را عوض کرد. و جهان پهلوان در میانه میدان جای گرفت و هر یک از پهلوانان در دو طرف او استقرار یافتند.

شاه شدن اولاد

جادو در جنگ

در تنگاتنگ جنگ، شاه مازندران با رستم روبه رو شد. تهمتن با یک ضربه زره از تن او بیرون کرد و شاه که مرگ را روبه روی خود می دید، جادویی به کار برد و خود را در میان دو تخته سنگ مخفی کرد. هیچ کس جز رستم دستان نتوانست سنگ ها را جا به جا کند و شاه را اسیر نماید. او را نزد کی کاووس بردند و وی دستور داد سر شاه مازنی و تمام دیوان را از تن جدا کنند.

سپس یک هفته به جشن و سرور پرداختند و سپاس پروردگار را به جا آوردند. شاه رستم را بسیار گرامی داشت و هدایا و خلعت های فراوانی را نثار جان فشانی های او کرد. رستم دستان از کی کاووس خواست. که به پاس کمک ها و همراهی اولاد با او، حکومت مازندران را به وی بسپارد. و شاه نیز قبول کرد و در جشنی او را حکمران خود در مازندران کرد.این بود داستان شاه شدن اولاد.

سوسن قریشی

 

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
دستاورد‌های روزانه‌ یک نوجوان خیلی ردیف (72)

1 thoughts on “داستان شاه شدن اولاد از داستان های شاهنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *