روزنوشته های کلانتر پفک (۳۸)

t روزنوشته های کلانتر پفک (۳۸)

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

یاسمن رضائیان

پفک و تغییر فوق العاده کپک

گربه کتابخوان.سایت نوجوان ها (1)امروز داشتیم مسیر کوتاهی را در پارک با کپک قدم می زدیم. گفته بودم که من نمی توانم این گربه را به حال خودش رها کنم تا زندگی بی خاصیتی داشته باشد و نمونه ای بارز شود برای این تفکر آدم ها که می گویند «گربه ها علاف اند.» خب امثال کپک را می بینید که این جوری فکر می کنید.
من به عنوان گربه ای متعهد به هم نوعان خودم، وظیفه دارم به همه گربه ها تا جایی که می توانم کمک کنم.
خلاصه که داشتیم با هم قدم می زدیم که کپک گفت: «‌پفک، دلم می خواهد یک حرکت مفید در زندگی انجام بدهم.» از این حرفش هم جا خوردم و هم خوشحال شدم. پس بالاخره کپک تصمیم گرفته بود به خودش تکانی بدهد! پرسیدم: «خب اینکه خیلی عالی است. حالا می خواهی چه حرکتی بزنی؟» گفت: «نمی دانم، ولی یک حرکت فوق العاده باید باشد. چیزی که به من نشان بدهد دیگر کپک قبلی نیستم و برای جامعه گربه ها مفید هستم.» گفتم: «به نظرم بهتر است سراغ یادگیری زبان میوایش (مثل انگلیش) بروی.» کپک سرش را تکان داد و گفت: «‌زبان بین المللی؟ راستش خیلی وقت است که دلم می خواهد این زبان را یاد بگیرم، چون می دانم خیلی کاربرد دارد.» گفتم: «پس چرا سراغش نمی روی؟ برو یادگیری اش را شروع کن.» کپک پنجه هایش را باز و بسته کرد و خمیازه ای کشید و گفت: «حتی فکر کردن به آن هم باعث می شود خسته شوم!» گفتم: «اگر می خواهی تغییر کنی باید سختی هایش را هم تحمل کنی.» بعد با چشمانی پر از خواب به من نگاه کرد و گفت: «حالا پیشنهاد تو چیست کلانتر؟ چه طور شروع کنم؟ من اصلا با گرامر میانه خوبی ندارم.» گفتم: «از همین اول کاری فعالیت سخت نکن. به هر حال ذهنت عادت ندارد مطالب سنگین یاد بگیرد. با چند تا کلمه در روز شروع کن. من شنیده ام حتی انسان ها هم که می خواهند زبان بین المللی شان را یاد بگیرند با حفظ کردن کلمه شروع می کنند.» کپک گفت: «خب به نظر خوب می آید. پس لطفا یک کتاب خوب به من معرفی کن که کارم را شروع کنم.»
نمی دانم واقعا چه کلمه ای می توانست شادی مرا از این ماجرایی که داشت اتفاق می افتاد توصیف کند. اینکه کپک یک قدم مثبت بردارد در اصل بیش از یک قدم است؛ هزار قدم است! ته دلم احساس شادی کردم و گفتم: «خب پفک، سال جدید زندگی ات را با اتفاق های خوب شروع کردی. امروز فقط یک روز از روز تولد تو می گذرد اما گل کاشتی! حالا هم باید دست به کار شوی و یک کتاب خوب برای کپک پیدا کنی. عصر باید حتما سری به کتابخانه بزنم.»
توضیح تصویر: آینده فوق العاده و البته قابل دسترس برای کپک از نظر من؛ کپک در کتابخانه و در حال یادگیری زبان بین المللی میوایش.
نتیجه می گیریم: کلانتر پفک می گوید برای اینکه در زندگی حرکتی خیلی مهم بزنیم و تغییری بکنیم باید سختی های تغییر کردن را هم تحمل کنیم. پیشنهاد می شود مثل کلانتر پفک دل تغییر کردن داشته باشید و هم به خودتان و هم به دیگران در مسیر تغییرهای مثبت کمک کنید.

t روزنوشته های کلانتر پفک (۳۸)
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
روزنوشته های کلانتر پفک؛ همه خوشبخت هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *