چند راهکار برای معلمانی با دانش آموزان وابسته

دانش آموزان وابسته
t چند راهکار برای معلمانی با دانش آموزان وابسته

دانش آموزان وابسته

پرسش

من دانشجوی علوم تربیتی هستم. در مدرسه ابتدایی کارورزی می رم. یکی از دانش آموزان سوم، خیلی بهم می‌چسبه. چکار کنم؟ میشه چند تا راهکار بهم بدین؟چرا این دانش آموزان وابسته  به من هستند ؟

پاسخ خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت 

همکار عزیز

توجه دادن به کودک دوره ابتدایی لازم است اما برخی راهکارها میتواند از ایجاد آسیب به او جلوگیری کند.اما نباید دانش اموز وابسته شود.

از جمله اینکه هر زمان لازم است به او توجه نشان دهید اما در این کار افراط نکنید. برای مثال وقتی سراغ شما می آید و به آغوش شما میرود او را در آعوش بگیرید و حالش را بپرسید اما با یک دستور روشن از او بخواهید به کار دیگری مشغول شود. برای مثال بگویید حالا برو کنار دوستانت یا حالا برو خوراکیت را بخور.

اگر با درخواستهای شما موافقت ندارد او را تا مسیری همراهی کنید. برای مثال بگویید تا جلوی در با تو می آیم و به او امنیت ذهنی دهید. برای مثال گاهی بگویید از پنجره بچه ها را میبینم و تو را هم میبینم.

در جملات ترغیبی خود برای اینکه به جای چسبیدن به شما کارهای دیگری هم انجام دهد، از جملاتی که احساس شما را نشان میدهد، استفاده کنید.

برای مثال بگویید خوشحالم که با دوستانت بازی میکنی.

معمولا کودکان با دریافت دستورات روشن و ساده رفتار مورد انتظارمان را پیش میگیرند ودیگردانش آموزان وابسته به معلم نیستند .

موفق باشید

عشق بی اندازه به معلم؛ خوب یا بد؟

کاربران عزیز

شما می توانید سؤال خود را از طریق راه های زیر ارسال نمایید:

۱- ارسال پرسش از طریق دیدگاه (کادر پایین صفحه)

۲- ارسال پرسش به آدرس ایمیل info@nojavanha.com

t چند راهکار برای معلمانی با دانش آموزان وابسته
امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
من خیلی بی دقتم. باید چیکار کنم؟

‫3 نظر ارسال شده در “چند راهکار برای معلمانی با دانش آموزان وابسته

  1. ..... :

    سلام من معلم هستم با بعضی از دانش آموزا که بهم وابسته میشن و مثلا دائم پیام میدن چجوری باید برخورد کنم؟؟

  2. اتاناز :

    سلام
    من یه دختر کلاس نهمی هستم.
    داخل مدرسه به یه مشکل خیلی بزرگ بر خوردم.من دبیر علومم رو خیلی دوست دارم و یا شایدم بهش وابسته شدم.تنها که می شم و یا اصلا هر وقت دیگه ای به اون فکر می کنم.یه بار اردو نیومد ،اردو بهم زهر شد.تقریبا از دی ماه به بعد این مشکل برام پیش اومد.در ضمن دبیر علومم مجرد هستش و جووون.شمارش رو هم فقط به من و یکی دیگه از دوستام داده.تو مدرسه بیشترین توجه رو به من داره و حتی شایعه شده که این دبیر خالم هستش.خیلی سر کلاس به من اهمیت میده و این رو همه کلاس های هشتم فهمیده اند.هفته اخر مدرسه که قبل عید باشه،یه کار نو اوری در تدریس رو تصمیم گرفت انجام بده،منم چون کامپیوترم خوب بود و هم درسم خوب بود و جز شاگرد های ممتاز بودم ، اصلا اون هفته سر کلاس نرفتم و همش کار های دبیرم رو انجام می دادم.حتی بعضی مواقع بهم گفته بود که بیا خونه ما و من گفتم که نه.یکبار هم تا در خونمون اومد.فکر می کنم که این کار هایی که برام انجام میده ترحم هستش و واقعا دوستم نداره.من کتاب زیاد می خونم و مستند های علمی زبان اصلی رو هم نگاه می کنم و میشه گفت که اطلاعات عمومی بالایی دارم و به همین خاطر سر کلاس همین معلم و یا معلمای دیگه ام دانش اموز فعالی هستم و همه معلم هام دوستم دارن.خودم خیلی به معلم علومم نمی چسبم که بخواد پسم بزنه و غرورم جریحه دار بشه.اما نمی دونم یه اتفاقاتی میفته که من همش پیش اون باشم و به این احساساتم دامن زده میشه.بیشتر دانش اموزا بهم حسودی می کنن و میگن که عاشقته اما من باور نمی کنم.خیلی خیلی دوستش دارم و از این می ترسم که از دستش بدم.و من نهایتش ۷ هفته دیگه مدرسه میرم و نگرانم که بعدش اگر نبینمش چی میشه.الان ۱۱ ام هستش و ۵ روز دیگه باید برم مدرسه و ماه بعدش امتحانات خرداد شروع میشه و بعدش دیگه نمی بینمش.از ابان ماه هم معاون شده و خوش به حال من.چون دیگه هر روز می بینمش.تو عید دوبار هم بیشتر بهش زنگ نزدم و چون رفته بود مسافرت ، بهش پیام ندادم.
    من خواهرم «کسی که خیلی خیلی دوستش داشتم و وجودش تو خونه بهم ارامش میداد.خواهرم معلول بود و پاک .نه می تونست حرف بزنه و نه راه بره.به کوچکترین محبت جواب می داد حتی صدا کردن اسمش.عاشقش بودم و بیشتر از مادرم دوستش داشتم.»:دی ماه بعد اولین امتحان فوت کرد و من روز امتحان املا نرفتم مدرسه.به دلیل تشیع و این جور مراسمات.روز بعدش مجبور شدم شرایطم رو که خواهرم فوت شده بود به همون معلم بگم.بغلم کرد و خیلی بهم توجه می کرد. چون یکمم با همه جور نمی شد خبر بغل شدن من توسط دبیر علومم تو مدرسه پیچید.
    بهم گفت که اگر خونمون شلوغه و واسه امتحاناتم نمی تونم درس بخونم ، برم خونشون.من نرفتم اما معرفتش به دلم نشست.هفته بعدش چون مامور فناوری بودم رفتم تا کابل رابط بگیرم.اتفاقا اومدم که در بزنم اسممو از زبونش شنیدم که داشت برای مدیرمون از من تعریف می کرد، در که زدم ،گفت بفر ما اینم …….،یه دانش اموز فوق العاده مودب و درسخوان و ماهر در کار با کامپیوتر.و……………
    بعد از امتحانات کارهایی که مربوط به کامپیوتر می شد و …. به من میسپرد تا براش انجام بدم.و به همین منوال می گذشت که شایعاتی در مورد اهمیت دادنش به من و خاله ام بودن و حتی می گفتند که مادرمه ، جون می گرفت.
    من ادم اجتماعی ای بودم و هستم و خیلی سریع ارتباط برقرار می کنم و البته کمی هم شوخم و همیشه اماده بحث در مورد سیاست و علم.به همین خاطر با همه معلم ها و معاون ها ومدیر رابطه برقرار می کنم و اون ها هم دوستم دارن و باهام تعریف می کنن حتی از زندگی خصوصیشون.
    خلاصه همه این ها باعث میشه که من ارتباطم با اون معلم زیاد بشه و شدت دوست داشتن و وابستگیم به اون بیشتر.فکر کنم که هنوز نفهمیده که عاشقشم و به شدت وابسته اش شدم.
    نمی دونم چی کار کنم.حتی گاهی وقت ها به ذهنم می رسه که یکی از عمو هام که مجرد هستش رو بهش نشون بدم و اونم مجرد و با هم عروسی کنن تا ارتباطم باهاش بیشتر شه.اما بعدش خودمو لعنت و نفرین می کنم که چرا همچین فکر هایی به ذهنم می رسه.خلاصه خیلییییییییییییییییی خیلییییییییییی بهش فکر می کنم .
    نمی دونم این رابطه اخرش به کجا می کشه.حتی دفتر و شعر و اینا رو هم درست کردم.
    دیگه واقعا چیزی به ذهنم نمی رسه.
    این قضیه از پارسال شروع شد
    امسالم کلا تدریس برنداشتن و معاونن فقط
    کل تابستون من با ایشون بودم . یعنی کمک حال بودم و باهام درد و دل می کرد
    بهم میگه خیلی دوستت دارم
    اما
    اینا همش ی حس وابستگیه بین من و اون
    نمی دونم چ کنم
    کمکم کنید

    • نوجوان‌ها :

      کاربر عزیز “اتاناز”
      سوال شما تکراریست و خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت به سوال شما پاسخ داده بودند:
      دوست خوبم
      این همه علاقمندی و احساس دوست داشتن و این همه حرف نزدن درباره احساست!! با هم جور در نمی آیند.
      اگر از اینکه نمیدانی او در حال حاضر چه احساسی به تو دارد موجب نگرانی ات میشود تصمیم بگیر احساست را بدون ناراحتی و بدون تعارف با او در میان بگذاری . این یک الگوی رفتاری درست است که احساسمان را پنهان نکنیم و خیلی راحت آن را ابراز کنیم. از بهانه روز معلم استفاده کن و برایشان نامه ای بنویس و علاوه بر اعلام علاقمندی ات در مورد نگرانی ات هم بنویس و بگو که تمایل داری احساس ایشان را در مورد خودت بدانی.
      یادت باشد ممکن است همین اندازه برای ایشان هم در مورد احساس تو جای سوال باشد چون تو در این باره مسنقیما چیزی نگفتی. با این اقدام او را هم از این ابهام بیرون می آوری.
      موفق باشی
      نشریه اینترنتی نوجوان ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *